اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دار

نویسه گردانی: DʼR
دار. [ دارر ] (ع ص ) شتر بسیارشیر. ج ، درور. درر. درار. (اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
حاشیه دار. [ ی َ / ی ِ ] (نف مرکب ) هر چیز پهن کناره دار.- جامه ٔ حاشیه دار ؛ ثوب مفروز.
دار بادام . [ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان شاه آباد. بیست هزارگزی جنوب باختری شاه آباد کنار راه شوسه ٔ شاه آباد به ایل...
دار خلافت . [ رِ خ ِ ف َ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به دارالخلافه شود.
خیاره دار. [ رَ / رِ ] (نف مرکب ) چیزی که پهلوهای بسیار داشته باشد. (آنندراج ).کنگره دار. دندانه دار. (یادداشت مؤلف ) : اگر بفکر کمندت فتد خیا...
دار دینار. [ رُ ] (اِخ ) نام دو محله است در بغداد که یکی را دار دینار کبری و دیگری دار دینار صغری میگویند و در جانب شرقی شهر بغداد نزدیک با...
دار شرشیر. [ رُ ش ِ شی ] (اِخ ) محله ای بوده است در بغداد که امروز از آن اثری نیست . نام این محله در اشعار جحظه ٔ برمکی آمده است . (معجم ...
دار سلامت . [ رِ س َ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) بهشت . (انجمن آرا). رجوع به دارالسلامة شود.
دار علقمه . [ رُ ع َ ق َ م َ ] (اِخ ) بنایی در مکه ، منسوب به طارق بن المعقل از بنی کنانه . (از معجم البلدان ).
دار عماره . [ رُ ع ُ رَ ] (اِخ ) نام دو نقطه از شهر بغداد، یکی در شارع المخرم ، در مشرق بغداد که منسوب به عمارةبن ابی خطیب است . دیگری در مغ...
دار قمامه . [ رِ ق ُ م َ / م ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جای عبادت ترسایان . (ناظم الاطباء). || جای زنان فاسقه . (ناظم الاطباء) : زانیات اند...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.