دح
نویسه گردانی:
DḤ
دح . [ دَح ح ] (ع مص ) پهن کردن چیزی در زمین .(منتهی الارب ). چیزی در زیر خاک کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || آرمیدن با زن . گرد آمدن با زن .(از منتهی الارب ). || گردنی زدن . (منتهی الارب ). قفا زدن . || یقال دحاً محاً؛ ای دعها معها. (منتهی الارب ). || دح الطعام بطنه ؛ ملأه حتی یسترسل الی اسفل . (از اقرب الموارد). || دح فی الثری بیتاً؛ وسعه . (از منتهی الارب ).
واژه های همانند
۷۸۸ مورد، زمان جستجو: ۱.۵۳ ثانیه
ده زمان . [ دِه ْ زَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربند پایین بخش سربند شهرستان اراک در 32هزارگزی جنوب باختری آستانه . دارای 135 تن سکنه ا...
ده سعید. [ دِه ْ س َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درختنگان بخش مرکزی شهرستان کرمان . واقعدر 24هزارگزی خاور کرمان . سکنه ٔ آن 120 تن . آب آن ...
ده سفید. [ دِه ْ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوندپور بخش مرکزی شهرستان شاه آباد. واقع در 27هزارگزی شمال خاوری شاه آباد. سکنه ٔ آن 150تن...
ده سفید. [ دِه ْ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کلیائی بخش اسدآباد شهرستان همدان . واقع در 37هزارگزی شمال باختری قصبه ٔ اسدآباد. سکنه ٔ آن 21...
ده سفید. [ دِه ْ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کاکاوند بخش دلفان شهرستان خرم آباد. واقع در 27هزارگزی شمال باختری نورآباد. دارای 540 تن سک...
ده سفید. [ دِه ْ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سگوند بخش زاغه ٔ شهرستان خرم آباد. واقع در 21هزارگزی باختر زاغه . دارای 510 تن سکنه است . آب ...
ده سفید. [ دِه ْ س ِ] (اِخ ) دهی است از دهستان بربرود بخش الیگودرز شهرستان بروجرد. واقع در 6هزارگزی خاور الیگودرز. دارای 274 تن سکنه است . آب...
ده سفید. [ دِه ْ س ِ ](اِخ ) دهی است از دهستان دالایی بخش خمین شهرستان محلات . واقع در باخترخمین . آب آن از قنات تأمین می شود.سکنه ٔ آن ...
ده سنگس . [ ] (اِخ ) دهی است بزرگ [ از حدود خراسان ] و آبادان و اندر وی مسلمانانند و نزدیک وی عقبه ای است که او را عقبه ٔ سنگس خوانند. (...
ده سراج . [ دِه ْ س ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان قهستان بخش مرکزی شهرستان سیرجان . واقع در 30هزارگزی شمال خاوری سعیدآباد. سکنه ٔ آن 200 تن ...