دح
نویسه گردانی:
DḤ
دح . [ دَح ح ] (ع مص ) پهن کردن چیزی در زمین .(منتهی الارب ). چیزی در زیر خاک کردن . (تاج المصادر بیهقی ). || آرمیدن با زن . گرد آمدن با زن .(از منتهی الارب ). || گردنی زدن . (منتهی الارب ). قفا زدن . || یقال دحاً محاً؛ ای دعها معها. (منتهی الارب ). || دح الطعام بطنه ؛ ملأه حتی یسترسل الی اسفل . (از اقرب الموارد). || دح فی الثری بیتاً؛ وسعه . (از منتهی الارب ).
واژه های همانند
۷۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
ده علیمراد. [ دِه ْ ع َ م ُ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل ، واقع در دوهزارگزی باختر ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 146 تن . آب آن ...
ده علیمراد. [ دِه ْع َ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سربند پایین بخش سربند شهرستان اراک . واقع در 38هزارگزی جنوب باختری آستانه . دارای 517...
ده غلامعلی . [ دِه ْ غ ُ ع َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 6هزارگزی جنوب ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 350 تن . آب آن ...
ده غلامعلی . [ دِه ْ غ ُ ع َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 6هزارگزی جنوب ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 152 تن . آب آن ...
ده غلامعلی . [ دِه ْ غ ُ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان شهرکی بخش شیب آب شهرستان زابل . واقع در 19هزارگزی شمال خاوری سکوهه . سکنه ٔ آن 95 ...
ده مرادعلی . [ دِه ْ م ُ ع َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در 24هزارگزی شمال باختری ده دوست محمد. سکنه ٔ آن 100 تن ...
ده محمدعظیم . [ دِه ْ م ُ ح َم ْ م َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از بخش شیب آب شهرستان زابل . واقع در 18هزارگزی شمال باختری سکوهه . سکنه ٔ آن 384 ت...
ده محمدقاسم . [ دِه ْ م ُ ح َم ْ م َ س ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در چهارده هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد. سک...
ده محمدجانی . [ دِه ْ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در یازده هزارگزی جنوب باختری ده دوست محمد. سکنه ٔ...
ده محمددادی . [ دِه ْ م ُ ح َم ْ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل . واقع در دوازده هزارگزی جنوب خاوری بنجار. سکنه ٔ آن 152 تن...