در
نویسه گردانی:
DR
در. [ دَرر ] (ع مص ) بسیار شیر دادن ناقه . (منتهی الارب ). شیر فروگذاشتن . (تاج المصادر) (زوزنی ). || بسیار شدن و درهم پیچیدن گیاه . (منتهی الارب ). || ریزان کردن آسمان باران را. (منتهی الارب ). باریدن باران . باران فروگذاشتن . (تاج المصادر) (زوزنی ). || فروآمدن باران . (تاج المصادر) (زوزنی ) || روان و گرم گردیدن بازار. || نرم شدن چیزی . || بسیار شدن باج . || به شدن روی کسی بعد بیماری و نیک گردیدن . (از منتهی الارب ).
واژه های همانند
۴۵۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۸ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ده در. [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بالا بخش طالقان شهرستان تهران . واقع در 26هزارگزی خاور شهرک . آب آن از رودخانه ٔ گندآب تأمین می شود....
سنگ در. [ س َ گ ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دهلیزخانه که در ولایت از سنگ میباشد. (آنندراج ) : بسنگ در کعبه ام ده قران وز آن پله ٔ طاعتم ...
گرگ در. [ گ ُ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهاردولی بخش اسدآباد شهرستان همدان ، واقع در 21000گزی شمال اسدآباد و 3000گزی شمال خاور پیرملو. ه...
نعل در. [ ن َ ل ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سکه ٔ آهنی که بر در زنند و حلقه بدان پیوسته شود. (آنندراج ) : کارها محکم میان بهر گشایش بسته...
خاک در. [ ک ِ دَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) خاک آستانه ٔ در. کنایه از دنیاست . (آنندراج ).
باغ در. [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش بافق شهرستان یزد، که در 60 هزارگزی شمال بافق واقع است و 36 تن سکنه دارد. (از فرهنگ ج...
در در تن . [ دِ رِ دِ رِ ت َ ] (اِ) کلمه ای است که خنیاگران و نغمه سرایان در کار عمل خوانند، و آن نوعی از خواندن است که با طبول و ضرب باشد...
مازه در. [ زَ / زِ دَ ] (اِ مرکب ) درد پشت باشد. (فرهنگ جهانگیری ). مازه درد. (ناظم الاطباء). و رجوع به مازه درد شود.