در
نویسه گردانی:
DR
در. [ دَرر ] (ع مص ) بسیار شیر دادن ناقه . (منتهی الارب ). شیر فروگذاشتن . (تاج المصادر) (زوزنی ). || بسیار شدن و درهم پیچیدن گیاه . (منتهی الارب ). || ریزان کردن آسمان باران را. (منتهی الارب ). باریدن باران . باران فروگذاشتن . (تاج المصادر) (زوزنی ). || فروآمدن باران . (تاج المصادر) (زوزنی ) || روان و گرم گردیدن بازار. || نرم شدن چیزی . || بسیار شدن باج . || به شدن روی کسی بعد بیماری و نیک گردیدن . (از منتهی الارب ).
واژه های همانند
۴۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۱ ثانیه
پیروی صفت مرکب پدرسوخته که (در مصر باستان اگر کسی از کسی پولی وام میگرفت و بدهکار میشد ضمانت بدهی جسد مومیایی پدرش بود و اگر نمیپرداخت طلبکار حق د...
خشم در ابرو درآورده . [ خ َ / خ ِ دَ اَ دَ وَ دَ /دِ ] (ن مف مرکب ) ناخوش و بیدماغ شده . (آنندراج ). خشمگین . چین از روی عصبانیت بر چشم آورده ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
خشت در کالبد درست آمدن . [ خ ِ دَ ب ُ دُ رُ م َ دَ] (مص مرکب ) کنایه از تدبیر درست کردن : شاه را این فریب چست آمدخشت در کالبد درست آمد.(از ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
درء. [ دَرْءْ ] (ع مص ) دور کردن و دفع نمودن چیزی را. (از منتهی الارب ). دفع کردن و دور نمودن ، و گویند دور نمودن بشدت . (از اقرب الموارد). |...
درء. [ دَرْءْ ] (ع اِ) کجی و کجی نیزه و مانند آن . (منتهی الارب ). خمیدگی و کجی در نیزه و مانند آن ، و گویند: بئر ذات درء؛ یعنی چاهی که انح...
درء. [ دُرْءْ ] (ع اِ) گویند: جاء السیل دُرْءً؛ یعنی سیل از جایی ناشناخته و یا از شهری دوردست سرازیر شد. (از اقرب الموارد). و رجوع به دَرء ...
در بر. [ دَ رِ ب َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان رودبار بخش طرخوران شهرستان اراک ، واقع در 24هزارگزی شمال باختری طرخوران . آب آن از چشمه و را...