اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

در

نویسه گردانی: DR
در. [ دَ / دِ ] (اِمص ) ریشه ٔ فعل دریدن . (برهان ) (جهانگیری ). حاصل بالمصدر دریدن آمده است . (آنندراج ). || (فعل امر) امر از دریدن به معنی پاره کردن . (از جهانگیری ) (از برهان ). || (نف مرخم ) مخفف درنده . پاره کننده . اما در این معنی همیشه بصورت ترکیب آید:
- اژدردر ؛ پاره کننده ٔ اژدها.
- پرده در ؛ هتاک . مقابل پرده پوش :
دلا پرده تنگست یارم تو باش
ز پرده دران پرده دارم توباش .

نظامی .


رجوع به پرده در شود.
- حیه در ؛ پاره کننده ٔ مار. حیدر. رجوع به حیدر شود.
- صفدر ؛ صف شکن . برهم زننده ٔ صف . رجوع به صفدر شود.
- مردم در ؛ پاره کننده ٔ مردم :
خر باربر به که شیر مردم در.

(گلستان ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۳ ثانیه
برج فلکی | مرجع فنگ شویی ایران مقدمه از آنجایی که بیشتر صور فلکی که دایره البروج از آنها می گذرد نشان دهنده حیوانات هستند، یونانیان باستان منطقه آن را...
ماچین از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد چین در نوشتارهای کهن پارسی به ایالت سین‌کیانگ امروزی اطلاق می‌شد. بخش‌های جنوبی کشور کنونی جمهوری خلق چین و همچنین ...
هخامنشیان ۲۲۰ سال (از ۵۵۰ پیش از میلاد تا ۳۳۰ پیش از میلاد) بر بخش بزرگی از جهان شناخته شده آن روز از رود سند تا دانوب در اروپا و از آسیای میانه تا شم...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.