اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

در

نویسه گردانی: DR
در. [ دَ / دِ ] (اِمص ) ریشه ٔ فعل دریدن . (برهان ) (جهانگیری ). حاصل بالمصدر دریدن آمده است . (آنندراج ). || (فعل امر) امر از دریدن به معنی پاره کردن . (از جهانگیری ) (از برهان ). || (نف مرخم ) مخفف درنده . پاره کننده . اما در این معنی همیشه بصورت ترکیب آید:
- اژدردر ؛ پاره کننده ٔ اژدها.
- پرده در ؛ هتاک . مقابل پرده پوش :
دلا پرده تنگست یارم تو باش
ز پرده دران پرده دارم توباش .

نظامی .


رجوع به پرده در شود.
- حیه در ؛ پاره کننده ٔ مار. حیدر. رجوع به حیدر شود.
- صفدر ؛ صف شکن . برهم زننده ٔ صف . رجوع به صفدر شود.
- مردم در ؛ پاره کننده ٔ مردم :
خر باربر به که شیر مردم در.

(گلستان ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۵۳ مورد، زمان جستجو: ۳.۸۵ ثانیه
ستادی که در فیسبوک در راستای رساندن واقعیات به گوش جهانیان با مدارک ومستدلات علمی می پردازد
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
اندیشه سیاسی در اسلام معاصر (به انگلیسی: Modern Islamic Political Thought) نوشته حمید عنایت و ترجمه بهاالدین خرمشاهی یکی از منابع اصلی اندیشه سیاسی اس...
دوازده اثنی عشر دایره کامل است. نظم کیهانی. به صورت 3×4 هم نظم دنیوی است و هم معنوی هم باطنی است و هم ظاهری. دوازده نشانه ی منطقه البروج و ماه های سا...
گربه در شلوار و تنبان کردن . [ گ ُ ب َ / ب ِ دَ ش َل ْ وا رُ تُم ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بید گربه در شلوار کردن . کنایه از رسوا کردن و مضطرب و سر...
پیش از سال 1947 اطلاعات در باره عصر مس درهند به استثنای چند نقطه در پنجاب و سند و فرهنگ هایی در بلوچستان و برهمگیری ( در ایالت کا رناتاکا ) بی نهایت م...
گفتن از ویکی‌واژه پرش به ناوبریپرش به جستجو فارسی[ویرایش] ریشه‌ لغت[ویرایش] • پهلوی آوایش[ویرایش] • /گُفتَم/ 0:02 مصدر فعل متعدی[ویرایش] گفتن 1. چیزی ...
من مزدیسن،بغ شاپور،شاهنشاه ایران و انیران که چهر(نژاد)از ایزدان،پور مزدیسن،بغ اردشیر شاهنشاه ایران که چهر از ایزدان پورِ پور(نوه)بغ بابک شاه]است[.خداو...
نظام اقطاع یا واگذاری و اجاره املاک خالصه سلطان به امیران و منسوبان پادشاه، که از مدتها قبل در دستگاه خلفا سابقه داشت، در دوران فرمانروایی سلاجقه در س...
بخش اعظم رابطه ایرانیان و اعراب به وجود دولت ((حیره))مربوط مى شود. ((حیره))شهرى در کرانه فرات در یک فرسخى جنوب کوفه بود. واژه ((حیره))واژه اى سریانى ب...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.