درء
نویسه گردانی:
DRʼ
درء. [ دَرْءْ ] (ع مص ) دور کردن و دفع نمودن چیزی را. (از منتهی الارب ). دفع کردن و دور نمودن ، و گویند دور نمودن بشدت . (از اقرب الموارد). || زود دررسیدن توجبه و دور شدن . (از منتهی الارب ). اندفاع و روان شدن سیل . (از اقرب الموارد). || روشن شدن آتش . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || غدودناک گردیدن شتر و آماسیدن پشت وی با غده . (از منتهی الارب ). دُروء. (از اقرب الموارد). و رجوع به دروء شود. || گستردن و فراخ گردانیدن چیزی را. بسط. || راندن چهارپا را بسوی شکار. || نمایان شدن و ناگاه برآمدن شخص بر کسی . || چسباندن و پیوستن دیوار به ساختمان . (از اقرب الموارد). دراءة. و رجوع به دراءة شود.
واژه های همانند
۴۵۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۵ ثانیه
خر در گله . [ خ َ دَ گ َ ل َ / ل ِ ] (اِ مرکب ) جماعتی متسیدند که سیادت ندارندو خویشتن را سید می گویند یعنی سیادت را بخود بسته اند. (از برهان ق...
چوبین در. [ دَ ] (اِخ ) چوئین در. دهی است جزء دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان قزوین . در 7 هزارگزی قزوین کنار راه آهن در جلگه قرار گرفته . مع...
باد در سر. [ دَرْ س َ ] (اِ مرکب ) غرور و تکبر و خودبینی . || اندیشه ٔ فاسد. (ناظم الاطباء).
پا در هوا. [ دَ هََ ] (ص مرکب ) بی اصل . بی اساس ، چون سخنی و گفتاری .
بی در کجا. مکان نا آشنا، غربت.*
* بنقل از لغتنامۀ هخدا (رجوع شود به «غربت»):
"غربت. || (اِ) جای دور از خانمان. آنجا که وطن مردنباشد. مقابل وطن. ...
(عامیانه-مستهجن)گاینده از پس و پیش.کنایه از شخص فرصت طلب و رند.
دغلکار.فریبکار.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ایوان کی در نزدیکی گرمسار را نیز دربند خزر شمرده اند. اِیوانَکِی یکی از شهرهای شهرستان گرمسار در استان سمنان ایران است. این شهر در شهرستان گرمسار و د...
در بر کردن . [ دَ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) درپوشیدن . به بر کردن . لبس : پارسا بین که خرقه دربرکردجامه ٔ کعبه را جل خر کرد.سعدی .
در سر آمدن . [ دَس َ م َ دَ ] (مص مرکب ) از سر به زمین افتادن . لغزیدن بطرف زمین . در اصطلاح امروز، سکندری رفتن . (فرهنگ لغات و اصطلاحات مثنو...