درء
نویسه گردانی:
DRʼ
درء. [ دَرْءْ ] (ع مص ) دور کردن و دفع نمودن چیزی را. (از منتهی الارب ). دفع کردن و دور نمودن ، و گویند دور نمودن بشدت . (از اقرب الموارد). || زود دررسیدن توجبه و دور شدن . (از منتهی الارب ). اندفاع و روان شدن سیل . (از اقرب الموارد). || روشن شدن آتش . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || غدودناک گردیدن شتر و آماسیدن پشت وی با غده . (از منتهی الارب ). دُروء. (از اقرب الموارد). و رجوع به دروء شود. || گستردن و فراخ گردانیدن چیزی را. بسط. || راندن چهارپا را بسوی شکار. || نمایان شدن و ناگاه برآمدن شخص بر کسی . || چسباندن و پیوستن دیوار به ساختمان . (از اقرب الموارد). دراءة. و رجوع به دراءة شود.
واژه های همانند
۴۵۳ مورد، زمان جستجو: ۱.۴۲ ثانیه
گل در چراغ افتادن . [ گ ُ دَ چ ِ اُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از روشن شدن چراغ . (آنندراج ). گرفتن چراغ . (مجموعه ٔ مترادفات ص 296) : حسن بی عاش...
گریه در چشم شکستن . [ گ ِرْ ی َ / ی ِ دَ چ َ ش ِ ک َ ت َ ] (مص مرکب ) بند شدن گریه در چشم و دهان . (آنندراج ) : ناله ام بر لب گسست و گریه در...
گریه در گلو پیچیدن . [ گ ِرْ ی َ / ی ِ دَ گ َ / گ ِ دَ ] (مص مرکب ) گریه در گلو گره شدن . گلوگیر شدن گریه . حالتی است که در شدت گریه بهم رس...
سنگ در دندان آمدن . [ س َ دَ دَن ْ م َ دَ ] (مص مرکب ) کنایه از رنج و تشویش یافتن . (آنندراج ) (از مجموعه ٔ مترادفات ص 18).
سر در گریبان کشیدن . [ س َ دَ گ ِ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) عزلت گرفتن . کنار کشیدن : متعرضان مملکت و متمردان دولت سر در گریبان عزلت کشیدند...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
قالب شعر نثر یا شعر منثور برای خودش تعریف دارد و قالب شعر نظم یا شعر منظوم نیز برای خودش تعریف دارد.
در هر دو قالب می توان احساس را بیان کرد لذا فرقش...
در پوستین یا بهپوستین کسی افتادن یا رفتن ؛ بد او گفتن . غیبت او کردن . او را هجا گفتن. در غیاب او بدی وی گفتن. مرطلة. اطاله ٔ لسان: تو نیز اگر بخفتی ...
بند در بند قبا بافتن . [ ب َ دَ ب َ دِ ق َ ت َ ] (مص مرکب ) کنایه از بهم پیوستن و مجتمع شدن . (آنندراج ) (فرهنگ فارسی معین ) : بر سر کوی تو جمع...