درداء
نویسه گردانی:
DRDʼʼ
درداء. [ دَ ] (ع ص ) مؤنث أدرد. بی دندان . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، دُرْد. (از اقرب الموارد). || ناقة درداء؛ ماده شتر کلان سال ، یا آنکه دندانهایش از پیری به بن دندان نشسته باشد. (منتهی الارب ). ناقه ای که هنگام گاز گرفتن دندانهای خود را به «دردر» و بن دندان میرساند. (از اقرب الموارد). و رجوع به دَرَد شود.
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
درداء. [ دَ ] (اِخ ) ریگ توده ای بوده است مر عرب را. (از منتهی الارب ).- ابوالدرداء و ام الدرداء؛ از صحابیان بوده اند. رجوع به ابولدرداء و ام...
دردا. [ دَ ] (صوت ) (از: درد + الف ) لفظی است که گاه افسوس و اسف بر زبان رانند و دریغا مرادف آن است . (آنندراج ). کلمه ٔ افسوس و حسرت یعنی ...