اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دردا

نویسه گردانی: DRDʼ
دردا. [ دَ ] (صوت ) (از: درد + الف ) لفظی است که گاه افسوس و اسف بر زبان رانند و دریغا مرادف آن است . (آنندراج ). کلمه ٔ افسوس و حسرت یعنی آه ، دریغا، وای ، حیف و افسوس . (ناظم الاطباء). حسرتا. واحسرتا. یا حسرتا. دریغ و درد. ای دریغ. دریغا. والهفا. وااسفا. آوخ . آواخ . فغان . ای داد. امان . ندامتا. فسوسا :
چون مورد بود سبز، گهی موی من همه
دردا که برنشست بر آن مورد سبز بشم .

فرالاوی .


دردا که در این زمانه ٔ غم پرورد
حیفا که در این بادیه ٔ عمرنورد
هر روز فراق دوستی باید دید
هر لحظه وداع همدمی باید کرد.

رودکی .


صبح آه آتشین ز جگر برکشید و گفت
دردا که کارهای خراسان خراب شد.

خاقانی .


دردا که دل نماند و بر او نام درد ماند
وز یار یادگار دلم یادکرد ماند.

خاقانی .


بشگفت بهاری از درختم
دردا که نگه نداشت بختم .

نظامی .


آخرسپند باید بهر چنان جمالی
دردا که هیچکس را این کار برنیاید.

عطار.


دردا که طبیب صبر می فرماید
وین نفس حریص را شکر می باید.

سعدی .


دردا و حسرتا که عنانم ز دست رفت
دستم نمی رسد که بگیرم عنان دوست .

سعدی .


دل می رود ز دستم صاحبدلان خدا را
دردا که راز پنهان خواهد شدآشکارا.

حافظ.


بسی بگشتم و دردا به هیچ شهر و دیار
نیافتم که فروشند بخت در بازار.

عرفی .


دردا ودریغا که درین مدت عمر
از هرچه شنیدیم جز افسانه نماند.

؟ (از آنندراج ).


دردا که روزگار به دردم نمی رسد
برگ خزان به چهره ٔ زردم نمی رسد.

؟ (یادداشت مرحوم دهخدا).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
درداء. [ دَ ] (ع ص ) مؤنث أدرد. بی دندان . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ، دُرْد. (از اقرب الموارد). || ناقة درداء؛ ماده شتر کلان سا...
درداء. [ دَ ] (اِخ ) ریگ توده ای بوده است مر عرب را. (از منتهی الارب ).- ابوالدرداء و ام الدرداء؛ از صحابیان بوده اند. رجوع به ابولدرداء و ام...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.