دل
نویسه گردانی:
DL
دل . [ دُ ] (اِ) گرهی چند که در امعاء و شکم از قبض بعد از بیماری بهم رسد. و بعضی گویند مرضی است مانند گره که در شکم بهم میرسد و مهلک می باشد. (برهان ). مرضی است که چون گرهی در درون شکم عارض شود و گویند مهلک است . (آنندراج ). گرهی چند که در شکم و روده بواسطه ٔ یبوست و قبض شکم و یا جز آن عارض شود. (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۴۲۲ مورد، زمان جستجو: ۱.۱۴ ثانیه
درد دل . [ دَ دِ دِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دردی که در قلب ایجاد می شود. وجع قلب . || در تداول عوام ، درد شکم . دل درد : یار من شکرلب و گل...
دل آرا. [ دِ ] (نف مرکب ) دلارا.دل آرای . دل آراینده . آراینده ٔ دل . شادکننده ٔ دل . آنچه یا آنکه باعث شادی و نشاط و سرور شود : نشستند بر زین پ...
دل آسا. [ دِ ] (نف مرکب ) دل آسای . آساینده ٔ دل . آسایش دهنده به دل .(آنندراج ). هرآنچه خاطر را آسایش دهد و موجب تسکین قلب گردد. خاطرنواز. تس...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
نرم دل . [ ن َ دِ ] (ص مرکب ) رحم دل . مقابل سخت دل . (فرهنگ نظام ). مقابل سنگدل . (آنندراج ). رقیق القلب . ملایم . (ناظم الاطباء). سلیم . (دهار)...
نیک دل . [ دِ ] (ص مرکب ) خوش قلب . خوش فطرت . کریم النفس . مهربان . خیرخواه . (ناظم الاطباء). نیک درون . نیکونهاد. خیرخواه : که با اسقف نیک دل پ...
کبک دل . [ ک َ دِ ] (ص مرکب ) جبان . (یادداشت مؤلف ). ترسنده . کبک زهره . رجوع به کبک زهره شود.
ممه دل . [ م َم َ دِ ] (اِخ ) دهی است از بخش مرکزی شهرستان ارومیه با 696 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
موم دل . [ دِ ] (ص مرکب ) نرم دل و رقیق القلب . (ناظم الاطباء) (از یادداشت مؤلف ) : از آن که موم دلی در سخا به مهر سؤال به مهر مهر تو آهن د...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.