اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

دمعق

نویسه گردانی: DMʽQ
دمعق . [دِ ع َ ] (ع اِ) ابریشم سفید. (ناظم الاطباء). اما ظاهراً کلمه دگرگون شده ٔ دمسق است . رجوع به دمسق شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
بی دل و دماغ . [ دِل ُ دِ / دَ ] (ص مرکب ) (از بی + دل + و + دماغ ) مهموم . مغموم . گرفته . دلتنگ . بی حوصله . که حالی ندارد.
بر دماغ خوردن . [ ب َ دِ خوَر / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) بر دل خوردن . (آنندراج ). رجوع به بر دل خوردن شود.
باد در دماغ نشستن . [ دَرْ دِ ن ِ ش َ ت َ ] (مص مرکب ) رجوع به باد در مغز نشستن شود : منت ایزد را که شه بر تخت سلطانی نشست در دماغ مملکت ب...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.