ده
نویسه گردانی:
DH
ده . [ دِ ] (صوت ) به کسر دال و های مخفی کلمه ٔ تعجب و استفهام انکاری است : وه ! عجب ! چرا چنین کنی ؟! آیا راستی چنین است ؟؛ ده برو.ده زود باش . (یادداشت مؤلف ). رجوع به د [ دِ ] در همین لغت نامه و فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده شود.
واژه های همانند
۷۸۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۳ ثانیه
ده ملا. [ دِه ْ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی است از دهستان احمدآباد بخش فریمان شهرستان مشهد. واقع در 42هزارگزی شمال باختری فریمان . دارای 105 تن ...
ده ملا. [ دِه ْ م ُل ْلا ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش هندیجان شهرستان خرمشهر است . این دهستان در جنوب رودزهره واقع و محصول آن غلات ...
ده ملا. [ دِه ْ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان زیراستاق بخش مرکزی شهرستان شاهرود. واقع در 24هزارگزی جنوب باختری شاهرود دارای 1750 تن...
ده گرم . [ دِه ْ گ َ ] (اِخ ) دهی است از بخش میان کنگی شهرستان زابل . واقع در سه هزارگزی جنوب خاوری ده دوست محمد نزدیک مرزافغانستان . سکنه...
ده کول . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از بخش پشت آب شهرستان زابل . واقع در 5هزارگزی شمال باختری بنجار. سکنه ٔ آن 1024 تن . آب آن از رودخانه ٔ...
ده کیا. [ دِه ْ ] (اِ مرکب ) رئیس ده و مقدم ده . (غیاث ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). به معنی دهخداست . (فرهنگ جهانگیری ). مقدم ده . (از شرفنامه...
ده گاه . [ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دره صیدی بخش اشترنیان شهرستان بروجرد. واقع در 2هزارگزی خاور اشترنیان . دارای 1108 تن سکنه می ب...
ده لایه . [ دِه ْ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان باوی بخش مرکزی شهرستان اهواز. واقع در 55هزارگزی جنوب خاوری اهواز. راه آن اتومبیل رو است . ...
ده لولو. [ دِه ْ ل ُ ل ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان درختنگان بخش مرکزی شهرستان کرمان . واقع در 33هزارگزی شمال خاوری کرمان . سکنه ٔ آن 450 ت...
ده مهدی . [ دِه ْ م ِ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان سربند شهرستان اراک . واقع در 24هزارگزی جنوب باختری آستانه . دارای 303 تن سکنه . آب آن از ق...