دیر
نویسه گردانی:
DYR
دیر. [ دَ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای نه گانه ٔ بخش خورموج شهرستان بوشهر محدود از شمال به ارتفاعات شنبه و از باختر به دهستان بردخو و از خاور به دهستان ثلاث و ارتفاعات ریز و از جنوب به خلیج فارس .این دهستان در جنوب خاوری بخش واقع است از 22 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده و نفوس آن در حدود 5200 تن وقراء مهم آن عبارت است از: آبدان ، بردستان ، سرمستان ، لمپه دان ، گله زنی ، راهدار، همبرک . مرکز دهستان قصبه و بندر دیر است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
واژه های همانند
۱۹۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۷۵ ثانیه
دیر بخمطهر. [ دَ رِ ب ِ خ َ طَ ] (اِخ ) نام یکی از اعمال شرقیه در مصر است . (از تاج العروس ).
دیر باعربا. [ دَ رِ ع َ ] (اِخ ) این دیر بین موصل و حدیثه است در کنار دجله ، حدیثه بین تکریت و موصل واقع است و نصرانیها نسبت به این دیر ب...
دیر باعنتل . [ دَ رِ ع َ ت َ ] (اِخ ) فاصله اش تا جوسیه به یک میل نمیرسد و جوسیه از توابع حمص از منازل راه دمشق است و آن در سمت چ قاصد د...
دیر خناصرة. [ دَ رِ خ ُص ِ رَ ] (اِخ ) خناصره نام شهری است که مقابل (روبروی ) شهر حلب واقع است . این دیر ذکرش در شعر بنی مازن حاجب بن ذبیان...
دیر مریحنا. [ دَ رِ م َ ی ُ ح َن ْ نا ] (اِخ ) دیری است در جنب تکریت واقع بر ساحل دجله و متعلق به نسطوریان است . (از معجم البلدان ).
دیر مقروفة. [ دَ رِ م َ ف َ ] (اِخ ) نام یکی از دیرهای مصر واقع در یکی از اعمال اشمونین . (از تاج العروس ).
دیر مکافات . [ دَ رِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیا و عالم سفلی باشد. (برهان ) (آنندراج ). دار مکافات . این جهان . دنیا. (یادداشت ...
دیر مرعبدا. [ دَ رِ م َ ع َ ] (اِخ ) در ذات الاکیراح از نواحی حیرة واقع است و منسوب به مرعبدبن حنیف بن وضاح اللحیانی است و این شخص با ملو...
دیر مرماری . [ دَ رِ م َ ] (اِخ ) از نواحی سامره نزدیک پل وصیف است این دیر آباد بود و راهبان بسیاری داشت و مردم خوشگذران نسبت به آن توج...
دیر مرتوما. [ دَ رِ م َ ] (اِخ ) دیری است که در دو فرسخی میافارقین بر بلندی کوهی واقع است . (از معجم البلدان ).