اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

راه

نویسه گردانی: RʼH
راه . [ هِن ْ ] (ع ص ) ۞ راهی . با رفاه در زندگی . (از متن اللغة). فراخ . (از ناظم الاطباء). عیش ٌ راه ؛ زیست فراخ . (ناظم الاطباء). زندگی ساکن و بارفاه . (از اقرب الموارد). || ساکن . (از متن اللغة). دریای ساکن . (از اقرب الموارد). || طعام راه ؛ طعام دائم و همیشه . (ازناظم الاطباء). طعام دائم و راهن . (اقرب الموارد). ورجوع به راهی شود. || نرم و آسان : خمس راه ؛ خمس نرم و آسان . (ناظم الاطباء). || همراه در حرکت و سیر. رفیق راه . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). || گشاینده ٔ میان دو پای خود.(از متن اللغة). رجوع به رهو و راهی و راهیة شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۸۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
رعة. [ رِ ع َ ] (ع اِمص ، اِ) پرهیزگاری . (ناظم الاطباء): ریعة؛ پرهیزگاری . (منتهی الارب ). پرهیزگار شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || قربانی که ...
روح راح . [ ح ِ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) لحنی است از موسیقی قدیم .راح روح . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به روح شود.
راح روح . [ح ِ ] (اِخ ) لحنی است از سی لحن باربدی : چو راح روح را در پرده بستی ز رشکش زهره در پرده نشستی .میرخسرو (از آنندراج ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.