گفتگو درباره واژه گزارش تخلف رذ نویسه گردانی: RḎ رذ. [ رَذذ ] (ع مص ) باریدن باران نرم و ریزه و یا باران پیوسته ٔ ریزه که به غبار ماند.(آنندراج ) (ناظم الاطباء). رَذاذ. (از اقرب الموارد). ۞ و رجوع به رَذاذ شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی رز رز. [ رَ ] (اِخ ) دهی از بخش نمین شهرستان اردبیل . سکنه ٔ آن 482 تن . آب آنجا از چشمه و محصول عمده ٔ آن غلات و حبوب است . (از فرهنگ جغرافی... رض رض . [ رَ ] (علامت اختصاری ) رمز است از رضی اﷲ عنه . مخفف رضی اﷲ عنه در کتابت ، و رضی اﷲ عنه خوانده می شود. (یادداشت مؤلف ). رضی اﷲ عنه یا... رض رض . [ رَض ض ] (ع اِ) خرمایی که بکوبند و از خسته [هسته ] پاک کرده در شیر تر نهند، یا عام است . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (ا... رض رض . [ رَض ض ] (ع مص ) کوفتن و ریزه کردن . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خرد کردن . شکستن . (یادداشت مؤلف ). کو... رض رض . [ رَ ضِن ْ ] (ع ص ) رجل رض ؛ مرد خشنود. ج ، رضون . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رزء رزء. [ رُزْءْ ] (ع اِ) مصیبت و آفت و آسیب . ج ، اَرْزاء. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). مصیبت بزرگ . پیش آمد بد. (فرهنگ فارسی معین ... رزء رزء. [ رُزْءْ ] (ع مص ) رسیدن از مالش چیزی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): رزٔه رزءً و مَرْزِئةً؛ رسید از آن خیر را. و در حدیث سراقة: فلم ... غ-رض غ-رض . [ غ َ ] (ع اِ) پیش بند شتر مانند تنگ زین را. ج ، غُروض ، اغراض . (منتهی الارب ) (آنندراج ). الغرض للرحل کالحزام للسرج . (اقرب الموارد).... غ-رض غ-رض . [ غ ُ ] (ع اِ) ج ِ غُرضة. (اقرب الموارد) (المنجد). غُرُض . (اقرب الموارد). رجوع به غرضة شود. رز بند این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود