رستن
نویسه گردانی:
RSTN
رستن . [ رَ ت َ ] (اِخ ) شهری است میان حماة و حمص ، از آن شهر است عیسی بن سلیم رستنی . (از منتهی الارب ). شهرکی قدیمی است در بین حماة و حمص ، این شهر در ساحل نهر میماس یعنی نهر عاصی واقع شده بود و فعلاً ویرانه است ، از آثار باقیمانده ٔ آن چنان برمی آید که وقتی شهری محتشم بوده و بالای جایگاهی بلندواقع شده و مشرف بر عاصی است . (از معجم البلدان ).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
رستن . [ رَ ت َ ] (مص ) ۞ نجات یافتن و آزاد شدن . (ناظم الاطباء). رها شدن . (ناظم الاطباء) (یادداشت مؤلف ). خلاص شدن و نجات یافتن . (آنندرا...
رستن . [ رُ ت َ ] (مص ) ۞ روییدن . (فرهنگ رشید). روییدن و بالیدن و سبز شدن . (ناظم الاطباء). روییدن و برآمدن . (آنندراج ). نمو کردن . بالیدن . ...
رستن . [ رِ ت َ ] (مص ) رشتن . ریسیدن . (ناظم الاطباء). ریسیدن . (آنندراج ) (فرهنگ سروری ). در تداول عامه ٔ شوشتر رِسَّن گویند به معنی رشتن و ب...
اشک رستن . [ اَ رُ ت َ ] (مص مرکب ) اشک ریختن . گریستن : ز چشم شمع اشک گرم رویدکه آتش از پر پروانه شوید.زلالی (از آنندراج ).