رضاء
نویسه گردانی:
RḌAʼ
رضاء. [ رِ ] (ع اِمص ) رضا. خشنودی . مقابل سخط. (از یادداشت مؤلف ). رجوع به رضا شود. || قناعت . خرسندی . (یادداشت مؤلف ).
واژه های همانند
۱۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
امام رضا. [ اِ رِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان جایزان بخش رامهرمز شهرستان اهواز. واقع در 43 هزارگزی جنوب خاوری رامهرمز کنار رود کارون . ...
رضا قمشه ای . [ رِ ق ُ ش َ ] (اِخ ) رجوع به رضا (محمدرضا...) شود.
بر رضا رفتن . [ ب َرْ، رِ رَ ت َ ] (مص مرکب ) رفتن برخشنودی و رضایت کسی . || موافق رضا کار کردن . (آنندراج ) : غمگین مباش زود نظیری فرا دهند...
کلاته رضا. [ ک َ ت ِ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دوغائی بخش حومه ٔ شهرستان قوچان . محلی کوهستانی و معتدل است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران...
قشلاق رضا. [ ق ِ رِ ] (اِخ ) دهی از دهستان گل تپه ٔ فیض اﷲبیگی بخش مرکزی شهرستان سقز واقع در 41 هزارگزی شمال خاوری سقزو 8 هزارگزی خاور قلعه...
رضا خوانساری . [ رِ خوا / خا ] (اِخ ) رجوع به رضا (از گویندگان متأخر...) شود.
رضا لاهیجانی . [ رِ ] (اِخ ) رجوع به رضا (رضا شکر...) شود.
رضا ارحام صدر (زاده ۱۲ اردیبهشت ۱۳۰۲ در محله پاقلعه اصفهان، مرگ در ۲۴ آذر ۱۳۸۷)، بنیانگذار مکتب کمدی انتقادی در تئاتر ایران بود که بعد ها به مکتب تئات...
به تازگی در کتاب رضاشاه از الشتر تا الشت درباره تبار رضاشاه مطلبی عنوان شده است که دو نکته از آن قابل تأمل است. یکی اینکه نیاکان رضاشاه از الوار لرستا...
دشته شاه رضا. [ دَ ت َ رِ ](اِخ ) دهی از دهستان فرمشکان بخش سروستان شهرستان شیراز. سکنه ٔ آن 346 تن . آب آن از چشمه و قنات . محصول آنجا غلا...