گفتگو درباره واژه گزارش تخلف رع نویسه گردانی: Rʽ رع . [ رَع ع ] (ع مص ) ساکن شدن باد؛ رع الریح رعاً. (از اقرب الموارد). آرام و سکون ۞ . (منتهی الارب ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی زا به را این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. غربتم را این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. آرا بی را این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. آرا بی را آرایش بی رویه ، آرا به معنای آرایش می باشد و بی را در زمان قدیم به کارهای بیش از حد و زیاده روی در کاری می گفتند جان را زدن جان را زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) زدن بخاطر نجات جان . کشتن برای رهایی از مرگ : بیرون آمد [ عبداﷲ زبیر ] با کم از ده تن که نه از پیش و... الف لام را الف لام را. [ اَ ل ِ ] (اِخ ) رجوع به الر شود. خود را باختن خود را باختن . [ خوَدْ / خُدْ ت َ ] (مص مرکب ) ترسیدن از امری . دست پاچه شدن . (یادداشت بخط مؤلف ). فلنگ را بستن {اصطلاح} در رفتن، فرار کردن قافیه را باختن قافیه را باختن. (ضرب المثل) کنایه است از مغلوب شدن، فرصت را از دست دادن. (منبع: فرهنگ فارسی معین) رجوع شود به قافیه. خویش را ساختن خویش را ساختن . [ خوی / خی ت َ ] (مص مرکب ) خودآرایی کردن . (آنندراج ). خود را آراستن . تزیین کردن خود : این زمان با من نمی سازد و گرنه پیش... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۷ ۳ ۴ ۵ ۶ ۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود