اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رعن

نویسه گردانی: RʽN
رعن . [ رَ ] (ع مص ) یا رَعَن . درد رسانیدن دماغ کسی را چنانکه سست و بیهوش گردد. (منتهی الارب ) (از المنجد) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || گول و سست شدن مرد.(از اقرب الموارد). رجوع به رَعَن و رُعونَه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۴ ثانیه
پیچیده ران . [ دَ / دِ ] (ص مرکب ) که رانی عضلانی دارد. || که رانی دارد ناراست .
ران افشردن . [ اَ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کنایه ازتیز کردن و برانگیختن چیزی عموماً و اسب خصوصاً. (برهان ) (آنندراج ). انگیختن و تحریک کردن و مهم...
ران فشاردن . [ ف َ / ف ِ دَ ] (مص مرکب ) ران افشردن . ران فشردن . کنایه از برانگیختن و تیز کردن اسب : یکی [ یک تیر ] در کمان راند و بفشارد ...
تیسه ران دوبور. ۞ [س ِ دُ ب ُ ] (اِخ ) لئون . رجوع به تسران دوبور شود.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.