رفاه . [ رَ ] (ع مص )
۞ فراخ و آسان شدن زندگانی کسی . (منتهی الارب )
۞ رَفاهیَة. (المنجد) (اقرب الموارد). رَفاهَة. (المنجد). زندگانی فراخ و به عیش زیستن . (لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ مؤلف ). فراخ زیستن . رفاهت . رفاهیت . (یادداشت مؤلف ). رجوع به رفاه و رفاهیة شود.