اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رفعت

نویسه گردانی: RFʽT
رفعت . [ رِ ع َ ] (اِخ ) یا رفعت لکهنوی . میکولال . از گویندگان هند بود و در لکهنو سکنی داشت و شاگرد نذیر علی نذیر بود. ابیات زیر ازوست :
هست چندانکه اجتناب مرا
یار هردم دهد شراب مرا
بس که در کوه ودشت می گردم
داد دیوانه او خطاب مرا
همه شب ناله وفغان کردم
برد یک لحظه هم نه خواب مرا
گر نکردم سؤال بوسه ازو
بود از وی فزون حجاب مرا.

(از صبح گلشن ص 182).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
رفعت . [ رَع َ ] (ع اِمص ) رِفعَت . (ناظم الاطباء). رجوع به رِفعَت شود.
رفعت . [ رِ ع َ ] (ع اِمص ) یارَفعَت . بلندی و ارتفاع و افراشتگی . (ناظم الاطباء).بلندی . (غیاث اللغات ) (دهار). بلندی . سمو. سموخ . علاء. (یاددا...
رفعت . [ رِ ع َ ] (اِخ ) احمد، معروف به رفعت از ادبای نامی اوایل قرن سیزدهم هجری قمری عثمانی و مؤلف 7 جلد کتابهای تاریخ بزبان ترکی بو...
رفعت . [ رِ ع َ ] (اِخ ) دکتر سیدرفعت استاد علم قواعد الصحة در دانشگاه الازهر. او راست : علم قواعد الصحة، چ مطبعة الواعظ. (از معجم المطبوعات مص...
رفعت . [ رِ ع َ ] (اِخ ) میر رفعت علی ، سیدی پاک نژاد از گجرات احمدآباد هند و از گویندگان قرن دوازده هجری قمری و متولد سال 1170 هَ . ق . بود....
رفعت . [ رِ ع َ ] (اِخ ) میرزا عباس یا محمد عباس بن میرزا احمدبن محمدبن علی بن ابراهیم همدانی شیروانی انصاری یمانی هندی . مورخ و ادیب قرن ...
رفعت . [ رِ ع َ ] (اِخ ) یا رفعت نهاوندی . میرزا مصطفی پسر علی محمد بیگ از گویندگان قرن سیزدهم هجری قمری بود. بیت زیر از اوست :گریبان چاک و...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
رفعت بک . [ رِ ع َ ب َ ] (اِخ ) نام 3 تن از گویندگان متأخر ترک : 1- علی رفعت بک - متوفای 1243 هَ . ق . 2- خلیل ابراهیم - متوفای 1251 هَ . ق...
فلک رفعت . [ ف َ ل َ رِ ع َ ] (ص مرکب ) فلک مرتبه . فلک قدر. والامقام . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به فلک جاه و فلک پایه شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.