اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رقص

نویسه گردانی: RQṢ
رقص . [ رَ ق َ ] (ع مص ) رَقص . (منتهی الارب ). رجوع به رَقص شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۷ ثانیه
رقص . [ رَ ] (ع مص ) یا رَقَص .پویه دویدن : و لا یکون الرقص الا للاعب ابل و لما سواه القفز و النقر. (منتهی الارب ). جنبیدن و برجستن . (آنندراج...
بازی ها و رقص‌ها با هر نام و عنوانی که زیر پوشش آن حضور خود را در فرهنگ اقوام ایرانی تداوم بخشیده اند از منظر تاریخ موسیقی و نمایش، دارای اهمیت فراوان...
رقص[۱] معمولاً به حرکت‌های انسان که برای بیان یک حالت انجام می‌گیرد گفته می‌شود. رقص می‌تواند در یک محیط اجرایی، روحانی یا اجتماعی اجرا شود. واژهٔ رقص...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
در سده اول قبل از میلاد در هند، بسیاری از متون رسمی با این نگرش نوشته می‌شدند که قوانین مدیریت اجتماعی، زندگی خصوصی، نظام زبانی، مبادلات مالی عمومی، س...
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: ژوب žube (سغدی: žubd: رقص) فاشناسی fāŝnāsi (سغدی: faŝnās عرفان با پسوند ی)*** فانکو آدینات 09163657861
رقص زدن . [ رَ زَ دَ ] (مص مرکب ) رقص کردن . رقصیدن : هین بزن دستی که آن شاهد رسدهان بزن رقصی که لاله می رود.مولوی (از آنندراج ).
رقص کنان . [ رَ ک ُ ] (نف مرکب ، ق مرکب ) در حال رقصیدن . (فرهنگ فارسی معین ). در حال رقص : از قدمش چون فلک رقص کنان شد زمین همچو ستاره به...
سماع به فتح سین به معنی شنوایی و هر اواز که شنیدن آن خوشایند است می‌باشد، سماع در اصطلاح صوفیه حالت جذبه واشراق وازخویشتن رفتن وفنا به امر غیر ارادی ا...
رقص کردن . [ رَ ک َ دَ ](مص مرکب ) رقصیدن . (فرهنگ فارسی معین ) : همچو سپند پیش تو سوزم و رقص می کنم خود به فدا چنین شود مرد برای چون تویی ...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
جواد مفرد کهلان
۱۳۹۲/۰۷/۲۰ Iran
0
0

نتایجی را که از اطلاعات جمعی دوستان در گروه "زبانهای ایرانی نو" در باره ریشه ایرانی کلمه معّرب رقص و معادلهای ایرانی کهن دیگر آن رسیدم، چنین است:
١- وَشت: از ریشه وَه- ایشتَ اوستایی یعنی حرکت خوب.
٢- هَرایه (هَلایه): از ریشه اوستایی هئو رَیه یعنی حرکت سبکبال خوب.
٣- رَخس (و معربش رقص): از ریشه اوستایی و پهلوی رَیه- خوَش (ریه خَش) یعنی حرکت سبکبال خوش و زیبا. در لهجه مازندرانی هم واژۀ خوش به صورت خَش بیان می گردد.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.