اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

رؤد

نویسه گردانی: RWD
رؤد. [ رُءْدْ ] (ع ص ، اِ) زن جوان نیکو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رَأد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به رأد شود. || بن ریش . (منتهی الارب ). اصل ریش که اززیر گوش بیرون آید. (از اقرب الموارد). رَأد. (از اقرب الموارد). رجوع به رأد شود. || سهولت و رفق . گویند: علیک بالرؤد. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
تاریک رود. (اِخ ) محلی میان سیاه رود و «اُسکولک » کنار راه قزوین به رشت در 301500گزی طهران .
باویل رود. (اِخ ) باویل ، نام ناحیتی به آذربایجان برحسب ضبط حمداﷲ مستوفی . در نزهةالقلوب گوید: ناحیه ٔ باویل رود مشهور است و در زاویه ٔ غرب و ...
باویل رود. (اِخ ) نام رودی به آذربایجان . و باویل رود از کوه سهند برمیخیزد و بر مواضع مذکوره گذشته در بهار هرزه آبش به سراورود و به دریای شو...
پلنگ رود. [ پ َ ل َ ] (اِخ ) نام رودی کوچک که در مجاورت کلارستاق جاری است وپس از دوری از سرچشمه ، سلم رود خوانده میشود. (سفرنامه ٔ مازندران...
جفت رود. [ ج ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند در 25هزارگزی شمال باختری خوسف ، سر راه شوسه ٔ عمومی خوسف به خور....
حشمت رود. [ ح ِ م َ ] (اِخ ) نام شعبه ای از سفیدرود که لاهیجان و نواحی آن را آب دهد.
چیمه رود. [ م ِ ] (اِخ ) نام یکی از دهستانهای بخش نطنز شهرستان کاشان است . این دهستان در شمال باختری نطنز و دره ٔ شمالی کوه کرکس واقع است...
حبله رود. [ ح َ ل ِ ] (اِخ ) رودی است در ایالت طهران . سرچشمه ٔ آن فیروزکوه و قرای خوار را مشروب می کند و شعب آن موسوم به نمرود و دولی چای ...
حچه رود. [ ح َ چ َ ] (اِخ ) نام یکی از رودهای مازندران در سه وِرسی سفید تمیشه . رجوع به سفرنامه ٔ استرآباد و مازندران رابینو ص 6، 27، 151 شو...
چغان رود. [ چ َ ](اِخ ) نام رودخانه ای است که امروز سُرخَن گویند و چغانیان را مشروب سازد. (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ذیل لغت چغانیان ). ...
« قبلی ۷ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ صفحه ۱۲ از ۲۵ ۱۳ ۱۴ ۱۵ ۱۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.