رؤد
نویسه گردانی:
RWD
رؤد. [ رُءْدْ ] (ع ص ، اِ) زن جوان نیکو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رَأد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به رأد شود. || بن ریش . (منتهی الارب ). اصل ریش که اززیر گوش بیرون آید. (از اقرب الموارد). رَأد. (از اقرب الموارد). رجوع به رأد شود. || سهولت و رفق . گویند: علیک بالرؤد. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲۴۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
به معنی روی. این واژه در کتاب حدودالعالم آمده است: سردن شهری است اندر میان دو رود نهاده؛ جایی آبادان و خرم؛ اندر کوه وی معدن رود است. (ص 136). ولی در ...
رود /rud/ (اسم) [قدیمی] فرزند پسر یا دختر: ◻︎ زهی دولت مادر روزگار / که رودی چنین پرورد در کنار (سعدی۱: ۴۰)، ◻︎ خواهی که برنخیزدت از دیده رود خون / د...
رود /rud/ (اسم) (موسیقی) [قدیمی] ۱. سرود؛ نغمه. ۲. آرشه. ۳. تار و رشتهای که بر روی ساز کشیده میشود. ۴. ساز. ⟨ رود زدن: [قدیمی] ساز زدن. فرهنگ فارسی ...
رود /rud/ معنی نهر بسیاربزرگی که به دریا میریزد؛ شط. فرهنگ فارسی عمید مترادف و متضاد ۱. جدول، جویبار، جوی، رودخانه، نهر ۲. جگربند، جگرپاره، فرزند، ک...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
لت رود. [ ل َ ] (اِخ ) لت نام رودخانه ای باشد از ملک دیلمان که به لت رود اشتهار دارد. (جهانگیری ) (برهان ).
فره رود. [ ] (اِخ ) از جبال حدود غور برمیخیزد، بر ولایت بسیار میگذرد و آن را سقی کرده فاضلش در بحیره ٔ زره بحدود سیستان میریزد و طولش معلوم...
کره رود. [ ک َ رَ ] (اِخ ) قصبه ای است میان اصفهان و همدان و ظاهراً کرج ابودلف همین قصبه است . (یادداشت مؤلف ). مغولان آن را ترکان موران...
کش رود. [ ک َ ] (اِخ ) نام رودی است به جنوب غربی افغانستان . (یادداشت مؤلف ).
کش رود. [ ک َ ] (اِخ ) دهی است از بخش طالقان شهرستان تهران واقع در 15هزارگزی باختر شهرک و سه هزارگزی راه عمومی مالرو قزوین به طالقان با...