اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

روزبه

نویسه گردانی: RWZBH
روزبه . [ ب ِ ] (اِخ ) از زنان شاعر در اوایل قرن دهم و معاصر سلطان سلیم بوده است . از اشعار اوست :
هر زمان دارم هلاکی با حیات آمیخته
زان تغافلها که کردی التفات آمیخته .
تغافل از بتان بی وفا مطلوب میباشد
وزین سنگین دلان بی التفاتی خوب میباشد.

(از مجالس النفائس ص 400).


و رجوع به فرهنگ سخنوران شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
روزبه . [ ب ِ ] (ص مرکب ) بختیار. (ناظم الاطباء). خوشروز و خوشبخت . (فرهنگ شاهنامه ). بهروز. (آنندراج ). سعید. نیکبخت : توهم پای در مرز ایران من...
روزبه . [ ب ِ ] (اِخ ) پسر ساسان از فرمانروایان ایرانی عربستان در زمان ساسانیان بوده است . رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 180 شود.
روزبه . [ ب ِ ] (اِخ ) نام وزیر بهرام گور پادشاه ساسانی . (از فرهنگ شاهنامه ).
روزبه . [ ب ِ ] (اِخ ) نام اصلی عبداﷲبن مقفعمکنی به ابوعمرو و ابومحمد و مشهور به ابن المقفع دانشمند معروف ایرانی بود. رجوع به ابن المقفع ش...
روزبه . [ ب ِ ] (اِخ ) نام اصلی سلمان فارسی بوده است . رجوع به سلمان فارسی شود.
روزبه . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ نکتی (یا نکهتی ) لاهوری ،مکنی به ابوعبداﷲ. از شاعران قرن پنجم هجری است و سلطان مسعود غزنوی را مدح گفته ا...
روزبه . [ب ِ ] (اِخ ) (ملا...) شیرازی از شاعران بوده است . رجوع به تذکره ٔ شمع انجمن ص 178 و فرهنگ سخنوران شود.
روزبه . [ ب ِ ] (اِخ ) نکنی . اسدی طوسی در ذیل کلمه ٔ شاشه باین بیت او تمثل جسته است :ناگاه برآرند ز کنج تو خروشی گردند همه جمله و بر ریش ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
خسرو روزبه هم‌چنین مشهور با نام‌های مستعار «سعیدی» و «ستخر» (مخفف ستوان توپخانه، خسرو روزبه)[۱] (۱۲۹۴ سامن ملایر- ۲۱ اردیبهشت ۱۳۳۷) ستوان کمونیست، ریا...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.