گفتگو درباره واژه گزارش تخلف روزبه نویسه گردانی: RWZBH روزبه . [ ب ِ ] (اِخ ) نکنی . اسدی طوسی در ذیل کلمه ٔ شاشه باین بیت او تمثل جسته است :ناگاه برآرند ز کنج تو خروشی گردند همه جمله و بر ریش تو شاشه . (از فرهنگ اسدی چ دبیرسیاقی ص 68).شاید این شاعر همان روزبه بن عبداﷲ نکتی باشد. رجوع بهمین نام شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه واژه معنی روزبه روزبه . [ ب ِ ] (ص مرکب ) بختیار. (ناظم الاطباء). خوشروز و خوشبخت . (فرهنگ شاهنامه ). بهروز. (آنندراج ). سعید. نیکبخت : توهم پای در مرز ایران من... روزبه روزبه . [ ب ِ ] (اِخ ) پسر ساسان از فرمانروایان ایرانی عربستان در زمان ساسانیان بوده است . رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 180 شود. روزبه روزبه . [ ب ِ ] (اِخ ) نام وزیر بهرام گور پادشاه ساسانی . (از فرهنگ شاهنامه ). روزبه روزبه . [ ب ِ ] (اِخ ) نام اصلی عبداﷲبن مقفعمکنی به ابوعمرو و ابومحمد و مشهور به ابن المقفع دانشمند معروف ایرانی بود. رجوع به ابن المقفع ش... روزبه روزبه . [ ب ِ ] (اِخ ) نام اصلی سلمان فارسی بوده است . رجوع به سلمان فارسی شود. روزبه روزبه . [ ب ِ ] (اِخ ) از زنان شاعر در اوایل قرن دهم و معاصر سلطان سلیم بوده است . از اشعار اوست :هر زمان دارم هلاکی با حیات آمیخته زان تغا... روزبه روزبه . [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ نکتی (یا نکهتی ) لاهوری ،مکنی به ابوعبداﷲ. از شاعران قرن پنجم هجری است و سلطان مسعود غزنوی را مدح گفته ا... روزبه روزبه . [ب ِ ] (اِخ ) (ملا...) شیرازی از شاعران بوده است . رجوع به تذکره ٔ شمع انجمن ص 178 و فرهنگ سخنوران شود. روزبه این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. خسرو روزبه خسرو روزبه همچنین مشهور با نامهای مستعار «سعیدی» و «ستخر» (مخفف ستوان توپخانه، خسرو روزبه)[۱] (۱۲۹۴ سامن ملایر- ۲۱ اردیبهشت ۱۳۳۷) ستوان کمونیست، ریا... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود