اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

روزی

نویسه گردانی: RWZY
روزی . (اِخ ) دهی از بخش ورزقان شهرستان اهر با 379 تن سکنه . آب آن از چشمه . محصول : غلات و سردرختی و سیب زمینی . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
روزی نوشتن . [ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب ) رزق و سهم کسی تعیین کردن . روزی دادن : پدید آورد نیک و بد خوب و زشت روان داد و تن کرد و روزی نوشت ...
روزی یافتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) رسیدن به وجه و وسیله ٔ معاش .
فرشته ٔ روزی . [ ف ِ رِ ت َ / ت ِ ی ِ ] (اِخ ) میکائیل : بر آسمان فرشته ٔ روزی به بخت من منسوخ کرد آیت رزق از ادای نان .خاقانی .رجوع به میک...
روزی طلبیدن . [ طَ ل َ دَ ] (مص مرکب ) روزی جستن : مرغک از بیضه برون آید و روزی طلبدو آدمی بچه ندارد خبر از عقل و تمیز.سعدی (گلستان ).
روزی رساندن . [ رَ دَ ] (مص مرکب ) روزی دادن : تواناست آخر خداوند روزکه روزی رساند تو چندین مسوز. سعدی .بنادانان چنان روزی رساندکه صد دانا...
روزی رسانیدن . [ رَ دَ ] (مص مرکب ) روزی دادن : گفت بار خدایا در آن وقت که پیش زکریا بودم بی رنج بمن روزی میرسانیدی . (قصص الانبیاء). و...
پراکنده روزی . [ پ َ ک َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) تهیدست . مُقل ّ : خداوند روزی بحق مشتغل پراکنده روزی پراکنده دل .سعدی .
پراگنده روزی . [ پ َگ َ دَ / دِ ] (ص مرکب ) رجوع به پراکنده روزی شود.
روزی گردانیدن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) قسمت کردن : گفت الهی این خانه را شهر ایمن گردان و اهل این شهر را از میوه ها روزی گردان . (قصص الان...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.