گفتگو درباره واژه گزارش تخلف روس نویسه گردانی: RWS روس . (اِ) ۞ مخفف روپاس پهلوی . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). روباه . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به روباه شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه واژه معنی روص روص . [ رَ ] (ع مص ) عاقل گردیدن بعد سفاهت و نادانی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). رووس الجبال رؤوس الجبال به معنای (قلههای کوهها)، به نقطهای از بلندترین قلههای رشتهکوه حجر که در شبه جزیره مسندم واقع شدهاست اطلاق میشود . وجه تسمیه منطقهٔ ... روث افگندن روث افگندن . [ رَ / رُو اَ گ َ دَ ] (مص مرکب ) روث انداختن . سرگین افگندن : یک شب مردی ستوری داشت ستور را دید که در راه روث افگند. (تذکر... روث انداختن روث انداختن . [ رَ / رُو اَ ت َ ] (مص مرکب ) سرگین انداختن . روث افگندن : نقل است که تا بشر زنده بود هرگز در بغداد هیچ ستور روث نینداخته ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود