روص
نویسه گردانی:
RWṢ
روص . [ رَ ] (ع مص ) عاقل گردیدن بعد سفاهت و نادانی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ).
واژه های همانند
۲۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
روس انگرده . [ اَ گ ُ دَ / دِ ] (اِ) مخفف روپاس انگرده . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). روباه تربک است که سگ انگور باشد چه روس بمعنی روباه...
رؤوس الجبال به معنای (قلههای کوهها)، به نقطهای از بلندترین قلههای رشتهکوه حجر که در شبه جزیره مسندم واقع شدهاست اطلاق میشود . وجه تسمیه منطقهٔ ...
روث انداختن . [ رَ / رُو اَ ت َ ] (مص مرکب ) سرگین انداختن . روث افگندن : نقل است که تا بشر زنده بود هرگز در بغداد هیچ ستور روث نینداخته ...
ترکستان روس . [ ت ُ ک ِ ن ِ ] (اِخ ) رجوع به ترکستان غربی شود.