گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ری نویسه گردانی: RY ری . [ رَ ] (لاتینی ، اِ) به زبان لاتین پادشاه را نامند. (فرهنگ جهانگیری ). به زبان فرنگی شاه را گویند. (برهان ). صورتی و تلفظی از روا ۞ است . واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی ری شهرستان ری یکی از شهرستانهای استان تهران در ایران است. مرکز این شهرستان شهر ری است که واقع در منطقه ۲۰ از شهرداری تهران است. در سرشماری سال ۲۰۰۶، جمع... صاحب ری صاحب ری . [ح ِ ب ِ رَ ] (اِخ ) لقب صاحب بن عباد است : گفتند مردمان که نیابند مردمان در هیچ فضل صاحب ری را نظیر و یار.فرخی .صاحب ری از حشم ... قاضی ری قاضی ری . [ ی ِ رَ ] (اِخ ) سلمةبن فضل ، مکنی به ابوعبداﷲ و ملقب به ابرش . از مردم ری است . وی اخبار غزوات و مغازی را دو مرتبه ازابن اسحا... چشمه علی ری چشمه علی ری . [ چ َم َ ع َ ی ِ رَ ] (اِخ ) مؤلف مرآت البلدان نویسد: «چشمه ای است در شمال شهر قدیم ری که آبش از زیر سنگ صلب خارایی خارج ... ری تل تعمیرگاه تلفن همراه در شهرری ری را ری را به معنی زن می باشد . مطابق یک افسانه قدیمی در شمال بانویی است که باعث زیبایی جنگلهای مازندران می شود. نوعی باران در شمال است. نام قدیمی... کاه ری کاه ری . [ رِ ] (اِخ ) دهی است که آن را کانرود نیز گویند. رجوع به کانرود شود. راه ری راه ری . [ رَ] (اِخ ) دهی از بخش دهدز شهرستان اهواز، واقع در 17هزارگزی جنوب خاوری دهدز در کنار راه مالرو پیربه به سرتول . دهی است کوهستانی ... راه ری راه ری . [ رَ ] (اِخ ) نام محله ای به قزوین واقع در جنوب شرقی آن شهر. پیه ری پیه ری . [ پی ِ ] (اِخ ) ۞ (سلوکیه ٔ...) پیِری . نام شهر بزرگی از سلوکیدا یعنی قسمت جنوب شرقی کیلیکیه و جنوب کماژن و سوریه ٔ علیا به عهد س... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود