ریاء
نویسه گردانی:
RYAʼ
ریاء. (ع مص ) بنمودن کسی را خلاف اعتقاد. (منتهی الارب ). نمودن خلاف اعتقاد. (ناظم الاطباء). || خویشتن را به نیکی به خلق نمودن و کاری را برای دیدار کسی کردن . گویند: فعل ذلک ریاء و سمعة. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). کاری را برای دیدار مردم کردن . (ترجمان القرآن جرحانی چ دبیرسیاقی ص 54). انجام دادن کار نیک برای نمودن به دیگران . (از اقرب الموارد). خود را نیکو نمودن در چشم مردمان . کار نیک برای دیدار مردمان کردن . مراآت . (از یادداشت مؤلف ). رجوع به ریا و مراآت شود.
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
بی ریا. [ ] (ص مرکب ) (از: بی + ریا) مخلص و راستباز و صادق . (آنندراج ). صادق . مخلص . راست و باصداقت .(ناظم الاطباء). بدون تظاهر و خودنمائی ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
دره ریا. [ دَرْ رَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سوسن بخش ایذه شهرستان اهواز. واقع در 45هزارگزی شمال خاوری ایذه . آب آن از چشمه و راه آن ...
ریع کردن . [رَ / رِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) افزون شدن و زیاد گشتن . (ناظم الاطباء). زیاد شدن غله . (فرهنگ فارسی معین ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.