اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زامن

نویسه گردانی: ZʼMN
زامن . [ م ِ] (ع ص ) شدید. (ذیل اقرب الموارد از لسان العرب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۸۰ ثانیه
ضامن . [ م ِ ] (ع ص ، اِ) پذیرفتار. (دهار). پذرفتار. (منتهی الارب ) (دهار). کفیل . (منتهی الارب ). حَمیل . تاوان دار. (دهار) (مؤیدالفضلا). پایندان...
ضامن تن . [ م ِ ن ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کفیل . که ضامن شود. که مدیون یا گناهکار را بوقت حاجت بقاضی تحویل کند.
ضامن آهو. [ م ِ ن ِ ] (اِخ ) نزد عوام لقب حضرت امام رضا (ع ). ضمانت از آهو منسوب به علی بن الحسین علیهماالسلام نیز هست . (حبیب السیر چ ته...
ضامن درک . [ م ِ ن ِ دَ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به ضمان درک شود.
ضامن جریره . [ م ِ ن ِ ج َ ری رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فقه ). رجوع به ضمان جریره شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.