زبان
نویسه گردانی:
ZBAN
زبان . [ زَ ] (اِخ )(بنو...) بطنی است از تمیم رشته ای از بنی عدنان . شیخ اثیرالدین ابوحیان در شرح تسهیل گوید: منسوب به این بطن را زبانی گویند. (از نهایة الارب فی معرفة انساب العرب تألیف قلقشندی ص 267). رجوع به زَبانی شود.
واژه های همانند
۳۴۷ مورد، زمان جستجو: ۱.۰۲ ثانیه
زبان . [ زَب ْ با ] (اِخ ) ابن سیاربن عمربن جابر از بنی مازن بن فزارة است وبا عیینةبن حصن مناظرت داشته است . از اشعار اوست :تعلم انه لاطبر...
زبان . [ زَب ْ با ] (اِخ ) ابن عبدالعزیزبن مروان از سران لشکربنی امیه است و مروان بن محمد پس از آنکه بسال 132 هَ. ق . بمصر فرار کرد گروهی ا...
زبان . [ زَب ْ با ] (اِخ ) ابن علأبن عمار ۞ مازنی مکنی به ابوعمرو (70-154 هَ . ق .) یکی از قراء سبعه . یونس و دیگر مشایخ بصریین قرائت از ...
زبان . [ زَب ْ با ] (اِخ ) ابن قائد ۞ مصری . محدثی است فاضل نیکو و ضعیف . از سهل بن معاذ روایت کند و لیث و ابن لهیعة از او نقل حدیث کرده ا...
زبان . [ زَ ] (اِخ ) ابن مرة درازد است .(منتهی الارب ) (تاج العروس ). و ظاهر سخن مصنف قاموس زبان مانند سحاب است (بدون تشدید) و حافظ آنرا مان...
زبان . [ زَ ] (اِخ ) عدوی . ابومحمدبن قتیبة.عیسی بن یزیدبن دارا این حدیث از او نقل کرده است : در نزد پیغمبر(ص ) سخن از کهانت رفت و زبان عدو...
زبان برزبان . [ زَ ب َ زَ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) متواترگو. (آنندراج ).
زبان بی زبان . [ زَ ن ِ زَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قلم . (ناظم الاطباء). || زبان گنگ .(ناظم الاطباء). || زبان حیوانات . (ناظم الاطباء). ...
زبان بر زبان داشتن . [ زَ ب َزَ ت َ ] (مص مرکب ) مرادف زبان در ته زبان داشتن . برگفته ای ثابت نبودن و هر دم چیزی گفتن . (آنندراج ).
زبان تایلندی یا زبان تای (به تایلندی: ภาษาไทย) زبان ملی و رسمی کشور تایلند و زبان مادری قوم تای گروه نژادی غالب تایند است. زبان تای عضو گروه زبانهای ...