اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زبان

نویسه گردانی: ZBAN
زبان . [ زَب ْ با ] (اِخ ) ابن قائد ۞ مصری . محدثی است فاضل نیکو و ضعیف . از سهل بن معاذ روایت کند و لیث و ابن لهیعة از او نقل حدیث کرده اند. زبان در 155 هَ . ق . وفات یافت . (از تاج العروس ). سیوطی آرد:
زبان بن قائد مکنی به ابوجوین حمراوی از سهل بن معاذبن انس روایت دارد و لیث و ابن لهیعه از او روایت دارند. احمد گوید: احادیث او همه منکرند و ابوحاتم گوید او صالح است ... . (از حسن المحاضرة فی اخبارمصر و القاهرة ص 121).
زبان بن فائد مکنی به ابوجوین از حمراء است که موضعی است در مصر، حمراوی دردورانی که عبدالملک بن مرواره ۞ بن موسی بن نصیر از طرف مروان بن محمد امارت مصر داشت ؛ عهده دار رسیدگی به مظالم و آخرین و عادل ترین والیان بنی امیه در مصر بود. از سهل بن معاذبن انس ۞ روایت کند و لیث و یحیی بن ایوب و ابن لهیعه و رشدبن سعد ۞ از او روایت دارند. یحیی بن معین گوید: احادیث او همه منکرات است و ابوحاتم رازی او را صالح دانسته است .وی مردی فاضل بود و در 156 هَ . ق . وفات یافت . (از انساب سمعانی : حمراوی ورق 176) ابن حجر در تهذیب آرد: سلیمان بن ابی داود افطس گوید: زبان همواره پس از آنکه نوافل را ایستاده انجام میداد از من میپرسید: آیادرباره ٔ من امید میرود، و اگر جواب مثبت میشنید شادی در چهره اش دیده میشد. وی به گفته ٔ ابن یونس در 155هَ . ق . درگذشت . ابن حبان گوید: حدیث وی سخت منکر است و روایات او از سهل بن معاذ منحصر به یک نسخه است که گویا ساختگی است . لیث بن سعد گوید: زبان اگر میخواست بر عبادات خویش خردلی بیفزاید جای نداشت . (از تهذیب التهذیب ). رجوع به خلاصه ٔ تهذیب الکمال تألیف خزرجی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۵۹ ثانیه
زبان ژاپنی (به ژاپنی: 日本語، نیهونگو)، زبان مردم ژاپن و زبان رسمی دولت ژاپن است، که توسط حدود ۱۳۰ میلیون نفر سخن گفته می‌شود.[۴] محتویات [نمایش] ق...
این زبان یکی از زبان ساختگی در زبان فارسی است که در بین بعضی از اقشار جامعه رایج است و به دلیل وجود حرف زیاد سین درهر کلمه به سوسکی شهرت یافته است .نح...
گرفته زبان . [ گ ِ رِ ت َ / ت ِ زَ ] (ص مرکب ) آنکه بر سخن گفتن قادر نباشد. (آنندراج ).
ناخوش زبان . [ خوَش ْ / خُش ْ زَ ] (ص مرکب ) بدزبان . خشن گفتار. که سخن تلخ و درشت گوید. که زخم زبان زند : بمن بر شده لشکری دیده بان همه خا...
گستاخ زبان . [ گ ُ زَ ] (ص مرکب ) آنکه در گفتار جسور و بی باک باشد. گستاخ سخن . گستاخ گوی . رجوع به گستاخ گوی و گستاخ سخن شود.
گشاده زبان . [ گ ُ دَ / دِ زَ ] (ص مرکب ) کنایه از مردم فصیح و بلیغ باشد. (برهان ). کنایه از فصیح زبان . (انجمن آرا). بافصاحت . طلق اللسان : جو...
گنجشک زبان . [ گ ُ ج ِ زَ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) در تداول عوام ، به معنی بنجشگ زوان است . رجوع به بنجشگ زوان و زبان گنجشک شود.
فارسی زبان . [ زَ ] (ص مرکب ) آنکه فارسی تکلم کند. رجوع به فارسی و فارسی خوان شود.
کلته زبان . [ ک َ ت َ / ت ِ زَ ] (ص مرکب ) گنگ . (از غیاث ). آنکه زبانش به تلفظ درست حروف جاری نگردد. کسی که حرفها را از مخرج آنها ادا نتوا...
کوتاه زبان . [ زَ ] (ص مرکب ) کسی که در سخن گفتن عاجز باشد. آنکه گفتارش فصیح نباشد. کوته زبان . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به کوته زبان ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.