اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زبان بند

نویسه گردانی: ZBAN BND
زبان بند. [ زَ بام ْ ب َ ] (نف مرکب ، اِ مرکب ) نوعی از عزایم و افسون که زبان حریف را بدان بندند. (آنندراج ). تعویذی که برای زبان بندی دشمنان و بدگویان نویسند. (غیاث اللغات ). افسون و عزائم . (ناظم الاطباء). نوعی از عزائم و افسون که زبان حریف را بدان خاموش توان کردن . (از بهار عجم ) :
زبان بندهایی چو پیکان تیز
دری در تواضع دری در ستیز.

نظامی .


بغمزه گفت با او نکته ای چند
که بود از بوسه لبها را زبان بند.

نظامی .


نگیرد خردمند روشن ضمیر
زبان بند دشمن ز هنگامه گیر.

سعدی (بوستان ).


|| افسونگر. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
زبان بند خرد. [ زَ بام ْب َ دِ خ ِ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شراب است . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). شراب و می . (ناظم الاطباء). شراب...
زبان بند کردن . [ زَ بام ْ ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) عمل جادویی برای بستن زبان اقوام زن از بدگویی او پیش شوهر و امثال آن . جادو کردن . افسون ...
بند زبان نداشتن . [ ب َ دِ زَ ن َ ت َ ] (مص مرکب ) تاب و مقاومت و خویشتن داری نداشتن : گر خود رقیب شمعست اسرار از او بپوشان کان شمع سربریده ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.