اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زبن

نویسه گردانی: ZBN
زبن . [ زِ ] (ع اِ) حاجت . گویند: «اخذ زبنه من المال »؛ گرفت مقدار حاجت خود را از مال . (منتهی الارب ). حاجت . (متن اللغة). بمعنی حاجت و نیاز است . گفته میشود که اخذ زبنه من المال ؛ یعنی گرفت حاجت و نیاز خود را. (شرح قاموس ). اخذت زبنی من الطعام ؛ یعنی گرفتم مقدار حاجت خود را از طعام . (لسان العرب ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۰ ثانیه
ز بن . [ زِ ب ُ ] (حرف اضافه + اسم ) (از: حرف اضافه ٔ ز + اسم ) مخفف از بن . اساساً. اصلاً : شنیدم ز دانش پژوهان درست که تیر و کمان او [ دختر...
ضبن . [ ض َ ] (ع اِ) آب اندک که بس نباشد. (منتهی الارب ). آب شکافته و روان شده که در او زیادتی نباشد. ۞ (منتخب اللغات ).
ضبن . [ ض َ ] (ع مص ) بازداشتن . (تاج المصادر): ضَبن عنا الهدیة؛ بازداشت از ما هدیة را. لغة فی الصاد. (منتهی الارب ).
ضبن . [ ض ِ ] (ع ص ) سخت . آنچه مانده و عاجز سازد قوم را از کندن آن . (منتهی الارب ). آنچه کندن آن مانده کند گروهی را. (منتخب اللغات ). |...
ضبن . [ ض َ ب ِ ] (ع ص ) آب اندک . (منتهی الارب ). آب شکافته و روان شده که در او زیادتی نباشد. ۞ (منتخب اللغات ). || مکان ٌ ضَبن ؛ جای تن...
ضبن . [ ض َ ب َ ] (ع اِ) نقصان .(منتخب اللغات ) (منتهی الارب ). کمی . (منتهی الارب ).
ز بن دندان . [ زِ ب ُ ن ِ دَ ] (ق مرکب ) از ته دل . از صمیم قلب : دندانه ٔ هر قصری پندی دهدت نونوپند سر دندانه بشنو ز بن دندان . خاقانی .رجو...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.