گفتگو درباره واژه گزارش تخلف زجاجی نویسه گردانی: ZJAJY زجاجی . [ زُ جی ی ] (ع اِ) یک نوع پرنده است . یاقوت در ج 1 ص 15 و 85 کتاب خود از آن یاد کرده . ۞ در برخی از نسخ ، زجاحی ، رجاحی و زجاجی نیز ضبط شده است . (از دزی ج 1 ص 581). رجوع به معجم البلدان چ وستنفلد ج 1 ص 85 شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۴ ثانیه واژه معنی زجاجی زجاجی . [ زُ ] (اِخ ) حسن بن محمدبن عباس ، مکنی به ابوعلی . (منتهی الارب ). حسن بن محمدبن عباس ، از علی بن محمدبن مهرویه ٔ قزوینی روایت دارد... زجاجی زجاجی . [ زُ ] (اِخ ) عبدالرحمان بن ابی بکربن احمدبن علی بن عبداﷲ. ازابواحمد فرضی و ابن بکران و طبقه ٔ بعد از آنان حدیث شنیده است و من خود ... زجاجی زجاجی . [ زُ ] (اِخ ) عبدالرحمان بن احمد طبری . از محدثانست . (از تاج العروس ) (منتهی الارب ). زجاجی زجاجی . [ زَج ْ جا ] (اِخ ) عبدالرحمان بن اسحاق ، مکنی به ابوالقاسم ، صاحب «الجمل »، منسوب است بسوی شیخ خود که ابواسحاق زجاج است . (از منته... زجاجی زجاجی . [ زُ ] (اِخ ) فضل بن احمدبن محمد. (منتهی الارب ) (از تاج العروس ). زجاجی زجاجی . [ زُ ] (اِخ ) محمدبن ابراهیم ۞ ، مکنی به ابوعمرو. وفاتش در 348 هَ . ق . بزمان مطیع خلیفه . از سخنان اوست : هرکه سخن گوید از جایی که... زجاجی زجاجی . [ زُ ] (اِخ ) محمدبن سعید عمره ٔ سرخسی . از اسحاق بن ابراهیم مروزی معدل روایت دارد و احمدبن علی بن محمد اصفهانی حافظ از او نقل حدیث ... زجاجی زجاجی . [ زُ ] (اِخ ) یوسف بن عبداﷲ لغوی محدث ، صاحب تصانیف مفیده . (منتهی الارب ). یوسف بن عبداﷲ لغوی مکنی به ابوالقاسم ، از محدثان و مصنفا... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود