اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زحام

نویسه گردانی: ZḤAM
زحام . [ زِ ] (ع مص ) انبوهی کردن . (دهار). مزاحمت . (مصادر زوزنی ) (ناظم الاطباء). انبوهی کردن و تنگی نمودن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) :
چون کشانندت بدین حیله بدام
جمله بینی بعد از این اندر زحام .

مولوی .


رجوع به زحام کردن و زحمة شود.
|| (اِمص ، اِ) انبوهی . (غیاث اللغات از منتخب ) (آنندراج ) (دهار). جماعت انبوه . (ناظم الاطباء) :
دامن او گیر و از او جوی راه
تا برهی زین همه بؤس و زحام .

ناصرخسرو.


- یوم الزحام ؛ روز قیامت . (از تاج العروس ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
زحام کردن . [ زِ ک َ دَ] (مص مرکب ) فشار آوردن . مزاحمت . زحام : چو بر تو دهر به آفات خود زحام کندترا بصبر بر او قصد شام باید کرد.ناصرخسرو.
زهام . [ زِ ] (ع مص ) نزدیک شدن در رفتار و خرید و فروخت و جز آن و یقال : زاهم الخمسین ؛ یعنی نزدیک به پنجاه رسید. (از منتهی الارب ) (از آنند...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.