اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

زرنگ

نویسه گردانی: ZRNG
زرنگ . [ زَ / زُ رَ ] (اِ) رمه و ایلخی اسبان . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (ازفرهنگ رشیدی ). رجوع به ماده ٔ قبل (معنی ششم ) شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
زرنگ . [ زَ رَ ] (اِ) نام درختی است کوهی و آن بسیار محکم و سخت می باشد. و از آن تیر، نیزه ، حنای زین و امثال آن سازند. گویند آتش آن قریب...
زرنگ . [ زَ رَ ] (اِخ ) نام شهری است که حاکم نشین سیستان بوده . (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از جهانگیری ). شهری است از سیستان بناکرده ٔگرشاس...
این واژه از "زر رنگ کردن" گرفته شده که جزیی از دغل کاری بعضی از کیمیاگران حیله کار برای فریب مردم ساده بوده است. بعدها بشکل مخفف آن یعنی "زرنگی" در ...
زرنگ /zarang/ معنی درختی کوهی با چوبی سخت و محکم که از آن تیر و نیزه و مانند آن می‌ساختند؛ گز: ◻︎ چنان بگریم اگر دوست بار من ندهد / که خاره خون شود ان...
زبر زرنگ . [ زِ رُ زِ رَ ] (ص مرکب ) چابک و چالاک .
زبر و زرنگ . [ زِ رُ زِ رَ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) (در تداول ) چست و چالاک . رجوع به زبرزرنگ شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.