زرنگ
نویسه گردانی:
ZRNG
این واژه از "زر رنگ کردن" گرفته شده که جزیی از دغل کاری بعضی از کیمیاگران حیله کار برای فریب مردم ساده بوده است. بعدها بشکل مخفف آن یعنی "زرنگی" در بازار مورد استفاده عام قرار گرفت. این واژه طعمی منفی دارد و نباید بعنوان ستایش از کار خوب یا روش هوشیارانه بکار گرفته شود.
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
زرنگ . [ زَ رَ ] (اِ) نام درختی است کوهی و آن بسیار محکم و سخت می باشد. و از آن تیر، نیزه ، حنای زین و امثال آن سازند. گویند آتش آن قریب...
زرنگ . [ زَ / زُ رَ ] (اِ) رمه و ایلخی اسبان . (ناظم الاطباء) (از برهان ) (ازفرهنگ رشیدی ). رجوع به ماده ٔ قبل (معنی ششم ) شود.
زرنگ . [ زَ رَ ] (اِخ ) نام شهری است که حاکم نشین سیستان بوده . (برهان ) (از ناظم الاطباء) (از جهانگیری ). شهری است از سیستان بناکرده ٔگرشاس...
زرنگ /zarang/ معنی درختی کوهی با چوبی سخت و محکم که از آن تیر و نیزه و مانند آن میساختند؛ گز: ◻︎ چنان بگریم اگر دوست بار من ندهد / که خاره خون شود ان...
زبر زرنگ . [ زِ رُ زِ رَ ] (ص مرکب ) چابک و چالاک .
زبر و زرنگ . [ زِ رُ زِ رَ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) (در تداول ) چست و چالاک . رجوع به زبرزرنگ شود.