زهد
نویسه گردانی:
ZHD
زهد. [ زَ] (ع مص ) اندازه کردن چیزی را. || (اِ) قدر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). یقال : خذ زهد ما یکفیک ؛ بگیر به قدر کفایت خود. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
زهد. [ زَهََ ] (ع اِ) زکوة. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج ، زِهاد. (اقرب الموارد).
زهد. [ زُ ] (ع مص ) بی رغبت شدن . (ترجمان القرآن ) (از تعریفات جرجانی ). زاهد شدن . (تاج المصادر بیهقی ). ناخواهان شدن . پارسا شدن . (دهار). ناخ...
زهد خشک. {زُ دِ خُ}. (ا. مر.) دنیا گریزی آنکه صورت زهدش منجر به احوال معنوی نباشد و برخی گفته اند زهدی که بی عشق و محبت باشد. (از کشاف اصطلاحات الفنون...
زهد ورزیدن . [ زُ وَ دَ ] (مص مرکب ) پرهیزگاری کردن . پارسائی کردن . ناخواهانی نمودن : همچون پدر بحق تو سخن گوی و زهد ورززیرا که نیست کار ج...
ضهد. [ ض َ ] (ع مص ) چیره شدن بر کسی . مغلوب کردن کسی را. (منتهی الارب ). مقهور گردانیدن . (زوزنی ) (تاج المصادر). قهر کردن . (منتخب اللغات )...