زهره
نویسه گردانی:
ZHRH
زهره . [ ] (اِخ ) (رود...) آبش شیرین مایل به شوری است . در زمستان و بهار عبور کاروان از آن جز به تدبیر ممکن نشود. رودخانه ٔ فهلیان و رودخانه ٔ نورآباد ممسنی و رودخانه ٔ سرآب سیاه ممسنی و رودخانه ٔ چال موره ٔ کهکیلویه در قریه ٔ پشت کوه ، ناحیه ٔ باوی کهکیلویه بهم پیوسته این رود را تشکیل دهند. (از فارسنامه ٔ ناصری ). طاب که از کهکیلویه سرچشمه می گیرد... شامل سه شعبه است ، یکی آب شیرین (خیرآباد)، دیگری آب شور (شولستان )، سومی زهره (فهلیان ) که هر سه پس از الحاق به اسم رود طاب به خلیج فارس وارد میشوند. (از جغرافی غرب ایران ص 44).
واژه های همانند
۴۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
فیل زهره . [ زَ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) فیلزهرج . دیوخار. (فرهنگ فارسی معین ). معروف است که زهره ٔ فیل باشد. || درخت حضض را نیز گویند، و ثمر آن...
کبک زهره . [ ک َ زَ رَ / رِ ] (ص مرکب ) ترسنده . بزدل . آهودل . جبان . (یادداشت مؤلف ). کبک دل : هم ز می دان که شاهباز خردکبک زهره شود به سی...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
(زَ رِ /تَ رَ) (عامیانه:زهله ترک)ایجاد ترس شدید و آنی از رخدادی ناگهانی.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
برجستگی بالای آلت تناسلی زنانه به سبب توده ی چربی زیر پوستی
ابن زهره . [ اِ ن ُ زُ رَ ] (اِخ ) سیدعزالدین ابوالمکارم حمزةبن علی بن ابی المحاسن زهره ٔ حلبی . معروفترین دانشمند خاندان بنی زهره ، فقیه شیع...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
چسنه زهره . [ چ ُ ن َ / ن ِ زَ رَ / رِ ] (ص مرکب ) ترسو. سخت جبان . بی دل و جرأت . بزدل . بددل . کم جرأت . جبان .
پیل زهره . [ زَرَ / رِ ] (ص مرکب ) دارای زهره ٔ فیل . پردل . شجاع .