گفتگو درباره واژه گزارش تخلف زید نویسه گردانی: ZYD زید. [ زَ ] (اِخ ) ابن الاصم العامری . خواندمیر آرد: و هم در این سال ۞ زیدبن الاصم که پسرخاله ٔ ابن عباس رضی اﷲ عنهما بود و از خاله ٔ خود ام المؤمنین میمونه روایت داشت وفات یافت . (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 176). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۶۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه واژه معنی زید بازی به معنای دختربازی، شاه زید شاه زید. [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالاخیابان بخش مرکزی شهرستان آمل . دارای 130 تن سکنه . آب آن از چشمه و رودخانه . محصول آن برنج و غ... شاه زید شاه زید. [ زَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کرزان رود شهرستان تویسرکان . دارای 831 تن سکنه . آب آن از رودخانه و قنات . محصول آن غلات ، توتون ، کتی... عمرو و زید عمرو و زید.[ ع َ رُ زَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) (از مبهمات است ) بجای فلان و بهمان بکار رود. این و آن : تا همچو زید و عمرو مرا کور بود دل عیبم... زید بن علی این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. زید بن حارث این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. دویدبن زید دویدبن زید. [ دُ وَ دِ ن ِ زَ ] (اِخ ) نام شخصی معمر که گویند چهارصد و پنجاه سال عمر داشت و اسلام را درک کرد و او عقل نداشت . (از منتهی الار... ربیعبن زید ربیعبن زید. [ رَ ع ِ ن ِ زَ ] (اِخ ) ابن زیاد، و ربیعة نیز گفته شده است . گویند صحابی است و نیز گفته اند از تابعین است . بغوی گفته است که نمی... ابن ابی زید ابن ابی زید. [ اِ ن ُ اَ زَ ] (اِخ ) ابومحمد عبداﷲبن ابی زیدعبدالرحمن قیروانی (310-386 هَ .ق .). فقیه مالکی ، و او را از غایت تبحر در فقه مالک... ابن زید وراق ابن زید وراق . [ اِ ن ُ زَ دِ وَرْ را ] (اِخ ) کتابت مصحف میکرده است در نیمه ٔ اول قرن چهارم هجری . (ابن الندیم ). تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۷ ۷ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود