گفتگو درباره واژه گزارش تخلف سبا نویسه گردانی: SBA سبا. [ س َب ْ با ] (اِخ ) ۞ آبی است در سرزمین فزاره . (معجم البلدان ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه واژه معنی صبا این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. صبا این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. صبا صبا. [ ص َ ] (ع اِ) باد برین که جای وزیدن آن از مطلع ثریا تا بنات نعش است و آن را قبول هم نامند خلاف دبور. (منتهی الارب ). بادی است که... صبا صبا. [ ص َ] (ع مص ) کودکی . (منتهی الارب ) (دهار). کودکی کردن . (مصادر زوزنی ) : اما به حکم آنکه شاهزاده در حداثت سن و بدایت صبا بود آن غر... صبا صبا. [ ص َ ] (اِ) نام آهنگی است از آهنگ های موسیقی . رجوع به کلمه ٔ آهنگ ... شود. صبا صبا. [ ص َ ] (اِخ ) فتح علی خان . وی از مردم کاشان است و در شیراز به سر می برد. هدایت در ریاض العارفین از وی به ملک الشعرا و سلطان البلغا و ا... صبا صبا. [ ص َ ] (اِخ ) نام وی محمدصابرحسین واز شعرای هندوستان و از اهالی سهسوان است و منظومه ای بنام «شوکت خسروی » دارد که بدین بیت شروع م... سبع سبع. [ س َ ] (ع مص ) سبع قوم ؛ هفتم ایشان گردیدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || هفت یک مال کسی گرفتن . (منتهی الارب ). سبع قوم ؛ سب... سبع سبع. [ س َ ] (ع عدد، ص ، اِ) هفت ، و سبع نِسْوَة یعنی هفت زن . (منتهی الارب ). هفت . (ترجمان ترتیب عادل بن علی ص 56) (اقرب الموارد). مؤنث سب... سبع سبع. [ س َ ب ُ / س َ ب َ / س َ ] (ع اِ) دده . (منتهی الارب ) (دهار). ج ، اَسْبُع، سباع . (منتهی الارب ). حیوان درنده مطلقاً. ج ، اسبع، سباع . یقا... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۶ ۴ ۵ ۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود