سبح
نویسه گردانی:
SBḤ
سبح . [ س َ ] (ع مص ) شناوری نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شنا کردن . سباحة. (از اقرب الموارد). رجوع به سباحت شود. || تصرف کردن در معاش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). تصرف کردن در معیشت . (ترجمان تهذیب عادل ص 56) (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || (اِمص ) آرامش . || (مص ) زمین کندن . || بسیار گفتن . (منتهی الارب )(آنندراج ). سبح در کلام ؛ فزون گفتن . || خواب و آرامش و آرمیدن . (منتهی الارب ). خوابیدن و آرمیدن . (از اقرب الموارد). || آمدن و رفتن و برگردیدن و پراکنده شدن در زمین . (منتهی الارب ): سبح قوم ؛ برگردیدن و آمدن و رفتن ایشان و پراکنده گشتن آنان در زمین . (منتهی الارب ). || دور رفتن . (منتهی الارب ). دور رفتن در سیر. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۰۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
صبح . [ ص ُ ] (اِخ ) (ارض ...) هشام گوید: او را به نام مردی از عمالیق که صبح نام داشت ارض صبح نامیده اند و آن به ناحیت یمامة است . (معجم...
صبح . [ ص ُ ] (اِخ ) آبی است از جبال نملی مر بنی قریط را. (معجم البلدان ). آبی است مقابل نملی . (منتهی الارب ).
صبح . [ ] (اِخ ) یا جزیره ٔ علویه ، و آن به نقل صاحب نخبة الدهر به مسافت یکصد میل از پس جزیرةالسعادة از جزائر خالدات واقع و در آن کانی از ی...
صبح . [ ] (اِخ ) تابعی است . رجوع به ابوالعلاء، صبح شود.
صبح . [ ص ُ ] (اِخ ) ابن بدیع خراسانی . محدث است و احمدبن ابی الحواری از وی روایت کند.
این واژه در سنسکریت صوبه śubh که هم فعل است به معنی درخشیدن و هم نام چاویگ (اسم مصدر) و نام است به معنی درخشش، پرتو. فعل سببی آن صبه śobh است یعنی درخ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
صبة. [ ص ُب ْ ب َ ] (ع اِ) آنچه ریخته شوداز طعام و جز آن . || هرچه طعام نهند بر آن از خوان و مانند آن . || گله ٔ اسبان و شتران و رمه ٔ گ...
ثبة. [ ث َ ب َ ] (ع اِ) میانه ٔ حوض که آب در آن گرد آید. || جماعت و گروه دلاوران . ج ، ثبات و ثبون .
ثبة. [ ث ُ ب َ ] (ع اِ) جماعت . گروه .گروه مردم . || گروه دلاوران . || میانه ٔ حوض که در آن آب گرد آید. ج ، ثُبات ، ثبون .