اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سبع

نویسه گردانی: SBʽ
سبع. [ س َ ب ُ / س َ ب َ / س َ ] (ع اِ) دده . (منتهی الارب ) (دهار). ج ، اَسْبُع، سباع . (منتهی الارب ). حیوان درنده مطلقاً. ج ، اسبع، سباع . یقال «هو من سباع البهائم و الطیر». (اقرب الموارد). دد.دده . (زمخشری ) : همانا سبعی است که بدندان نگیرد جز آنکه مفترس سازد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ).
در کوه و دشت هر سبعی صوفئی بدی
گرهیچ سودمند بدی صوف بی صفا.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
سبع شداد. [ س َ ع ِ ش ِ ] (اِخ ) مراد از هف-ت فلک شداد. (آنندراج ) (غیاث ). || جمع شدید در اینجا کنایه از فلک است . (آنندراج ) (غیاث ) : گویم ک...
سبع طوال . [ س َ ع ِ طِ ] (اِخ ) مراد از سبعه ٔ معلقات است . (غیاث ) (آنندراج ) : گویمت گر کنی ز من توسؤال این نکوتر بسی ز سبع طوال ۞ .|| هف...
سبع گردون . [ س َ ع ِ گ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از هفت آسمان است : ما که جزئی ز سبعگردونیم با تو بیرون ز هفت بیرونیم .نظامی (هفت ...
سبع الوان . [ س َ ع ِ اَل ْ ] (ترکیب اضافی ، اِمرکب ) هفت رنگ طعام . و آن سنتهای فرعون است . (برهان ). طعامهای گوناگون و آن صنع فرعون است ک...
خداوند در آیه 87 سوره حجر به حضرت مصطفی صلوت الله علیه می فرماید:"وَلَقَدْ آتَیْنَاکَ سَبْعًا مِّنَ الْمَثَانِی وَالْقُرْآنَ الْعَظِیمَ" یعنی:و به راس...
سَبْعُ الْقَنْطَرَة : اصطلاحی است عربی وبه معنای شیر پل (ألْقَنْطَرَة : هر بنایی روی آب سازند واز روی آن عبور کنند ، هر چه از ساختمانها بالا رود. « ال...
نامهاى معروف سوره حمد عبارتند از: ام الکتاب، فاتحة الکتاب، سبع المثانى و حمد. و نامهاى غیر مشهور آن عبارتند از: فاتحة القرآن، القرآن العظیم، الوافیه،...
دختری که تمامِ جان و روحِ پدرش می باشد.   در بعضی کتب به معنای کبوترِ سپیدِ عشق ...
کبوتر سپید عشق , نام سرزمینی که بلقیس ملکه آن بود , کنایه از دختری که عزیز و جان و روحِ پدرِ می باشد.
سِبا. سرزمین ملکه بلقیس
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۶ ۳ ۴ ۵ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.