اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

سبک

نویسه گردانی: SBK
سبک . [ س َ ] (ع اِ) ادبای قرن اخیر سبک را مجازاً بمعنی «طرز خاصی از نظم یا نثر» استعمال کرده اند و تقریباً آن را در برابر «استیل » ۞ اروپائیان نهاده اند. سبک در اصطلاح ادبیات عبارتست از روش خاص ادراک و بیان افکار بوسیله ٔ ترکیب کلمات و انتخاب الفاظ و طرز تعبیر. سبک اثر ادبی وجهه ٔ خاص خود را از لحاظ صورت و معنی القاء میکند، و آن نیز بنوبه ٔ خویش وابسته بطرز تفکر گوینده یا نویسنده درباره ٔ «حقیقت » میباشد. بنابراین سبک بمعنی عام خود عبارتست از تحقیق ادبی یک نوع ادراک در جهان که خصایص اصلی محول خویش (اثرمنظوم یا منثور) را مشخص می سازد. در عرف ادبیات نباید نوع را با سبک اشتباه کرد، چه نوع عبارتست از شکل ادبی که گوینده یا نویسنده به نثر خود میدهد، مثلاً در ادبیات اروپائیان گفته میشود: انواع درام ، انواع خنده آور، پس شکل ظاهری یک اثر ادبی جزء نوع محسوب میشود، اما در سبک از سجیه ٔ عمومی اثر شاعر یا نویسنده ، از لحاظ موضوع و انعکاسات محیط در آن بحث میشود، بنابراین سبک هم فکر و هم جنبه ٔ ممتاز آن ، و هم طرز تعبیر را در نظر میگیرد در صورتی که در نوع فقط طرز انشاء را بیان میکند. با ذکر این مقدمه باید دانست که هیچگاه نوع از سبک و سبک از نوع بی نیاز نیست بلکه هر دو لازم و ملزومند، چه هر اثر ادبی جزء یکی از انواع ادبیات بشمار میرود و در همان حال نیز سبکی دارد. مثلاً در ادبیات پارسی گلستان سعدی در نوع «مقامه نگاری » با مقامات حمیدی مشترک است ولی در سبک با آن اختلاف دارد. همچنین قصاید عرفی شیرازی در نوع شعر با قصاید عنصری مشترک است ولی از حیث سبک جداست . سبک شامل دو موضوع است : فکر یا معنی ، صورت یا شکل . از توجه بجهان بیرون فکری در ما تولید میشود و آن نمونه ای است از تأثیر محیط در فرد و ما آن فکر را با سوابق ذهنی خود منطبق و موافق میسازیم و با همان جنبه ٔ فکری خویش برای شنوندگان تعبیر میکنیم ، و این نمونه ای است از تأثیر فرد در محیط. هر موضوع و فکری ، شکل و قالبی برای تعبیر لازم دارد. خوانندگان یک اثر ادبی از روی مطالعه و آشنایی با شکل اثر، معنی را که منظور گوینده است درمی یابند. فکر در قالب جُمَل مستتر است و جداگانه بیان نمیشود. پس موضوع خود در ادبیات جزو شکل محسوب میگردد و هرگز نمیتواند از آن جدا باشد. از سوی دیگر مطلب یا فکر اصلی یک اثر ادبی شکل آن را تعیین میکند و همین یگانگی فکر و شکل یا معنی و صورت است که بنیاد سبک را تشکیل می دهد. (از سبک شناسی بهار ج 1ص ج د هَ و). طرز بیان اندیشه ٔ هنرآفرین که هم با چگونگی تفکر و هم با چگونگی تصویرسازیهای او نسبت مستقیم دارد سبک نام گرفته است ، سبک کامل واحدی است که از اندیشه ٔ هنرآفرین و تصاویری که او برای اندیشه ٔ خود از مواد حسی میسازد پدید می آید. باید دانست که سبک کلی ترین و عمیق ترین مقوله ٔ هنر است و هیچیک از بررسی هایی که برای هنر کرده اند به قدر بررسی سبک ، رسا وژرف و روشنی بخش نیست . هر هنرآفرینی برای بیان اندیشه ٔ خود به مدد اسلوب های هنری ، مواد هنری را بکار می گیرد و تصاویر یا صورت بندیهای حسی خاص بوجود می آورد. چون آزمایشها و اندیشه های هیچکس عین آزمایشها و اندیشه های دیگری نیست ، از این رو هر هنرآفرینی برای خود اندیشه و صورت سازیهای نسبةً مستقلی دارد. با بیان دیگر سبک هر هنرآفرینی مختص خود او و متناسب با شخصیت اوست ، بنابراین مسائل سبک مسائل شخصیت است ، مطابق قول لون گینوس سبک هر کس خود اوست ، شخصیت اوست . سبک هر هنرآفرین باآنکه ممکن است در نظر اول شخصی و خصوصی جلوه کند، جمعی است ، طبقاتی است . بدون رجوع به تاریخ تعارضات آن فهم نمی شود. درنتیجه سبک شناسی وابسته ٔ جامعه شناسی است ، در اثر عدم پیش رفت سبک آن را در قدیم بیشتر به «موهبت »، «الهام »، «نبوغ » اقامه میکردند ولی غافل از این بودند که این مواهب و الهامات خود مجهول اند. برای اطلاع بیشتر رجوع به مقاله ٔ آریان پور در مجله ٔ سخن سال 1340 هَ . ش . و سخن سنجی صورتگر شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
سبک مشرب . [ س َ ب ُ م َ رَ ] (ص مرکب ) سبک عقل و بیهوده . (ناظم الاطباء).
سبک گامی . [س َ ب ُ ] (حامص مرکب ) تیزروی . تندروی . سریعالسیری .
سبک عقلی . [ س َ ب ُ ع َ ] (حامص مرکب ) تنک خردی . سخافت . کم عقلی .
سبک عنان . [ س َ ب ُ ع ِ ] (ص مرکب ) بمعنی سبک رو که کنایه از تند و تیز براه رونده و جلدرفتار و شتاب رو باشد. (برهان ). تند و تیز. (انجمن آرا)....
سبک شدن . [ س َ ب ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) کم وزن شدن . سبک گردیدن . || خوار و خفیف شدن . خفیف گشتن . خفوف . (منتهی الارب ) (ترجمان القرآن ) (ت...
سبک سایه . [ س َ ب ُ ی َ / ی ِ ] (ص مرکب ) کنایه از کم بقا و بی ثبات و گذرنده . (برهان ). کنایه از کم بقا و کم عمر و بی ثبات . (انجمن آرا) (آنندر...
سبک روحی . [ س َ ب ُ ] (حامص مرکب ) کمال تعلق . (غیاث ) (آنندراج ) : رخ از باغ سبکروحی نسیمی دهان از نقطه ٔ موهوم میمی . نظامی . || بلطافت سخ...
سبک سنگی . [ س َ ب ُ س َ ] (حامص مرکب ) جلفی . نادانی . سبکسری : جز این هرچه در خارش آرد قلم سبک سنگیی باشد از بیش و کم .نظامی .
سبک کردن . [ س َ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تخفیف . (منتهی الارب ) (تاج المصادر) (دهار).- سبک کردن راه ؛ آسان کردن راه . (آنندراج ): مرا و شما ر...
سبک موکده . [ س َ ب ُ ک َ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) ۞ خفیف مطلق است که آتش باشد. موکده بر وزن موصده به آن معنی نزدیک است . (انجمن آرا).
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۹ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.