سرخ
نویسه گردانی:
SRḴ
سرخ . [ س ُ ] (اِخ ) خواجه نعمةاﷲ. از جمله ٔ نویسندگان دیوان سلطان بود و به اعمال بزرگ اشتغال داشت . چون خواجه مجدالدین محمد دیوان را مؤاخذ کرد خواجه نعمةاﷲ بترسید و گریخت . یکی از ملازمان سلطان به دنبال او رفت و او را گرفت و بنزد خواجه مجدالدین محمد آورد و خواجه مبلغ کلی بر او تحمیل فرمود. سپس او را وزارت داد لیکن سرانجام از تحکمات خواجه مجدالدین محمد به تنگ آمده و درمجالس زبان به غیبتش بگشاد و خواجه مجدالدین محمد به اخذ و قید او فرمان داد... آخرالامر او را چندان شکنجه کردند که بقتل رسید. (از دستورالوزراء ص 443).
واژه های همانند
۱۵۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۶۷ ثانیه
سرخ . [ س ُ ] (ص ) رنگی معروف . (آنندراج ). شنجرف . زنجفر. (زمخشری ). احمر. (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). انواع آن : آتشی . ارغوانی . بلوط...
سرخ ده . [ س ُ دِه ْ ] (اِخ ) دهی از چهاردانگه از دهات هزارجریب مازندران . (از ترجمه ٔ سفرنامه ٔ مازندران و استراباد رابینو ص 165). دهی ازدهستا...
سرخ رو. [ س ُ ] (ص مرکب ) سرخ روی . که رخ وی سرخ باشد. که رخ سرخ دارد : ز دیگر طرف سرخ رویان روس فروزنده چون قبله گاه مجوس . نظامی .همه س...
سرخ سر. [ س ُ س َ ] (اِ مرکب ) نام مرغی است که عرب آن را حمره نامند. (از ربنجنی ).
سرخ مو. [ س ُ ] (ص مرکب ) سرخ موی . دارای موی سرخ . آدمی یا چهارپایی که مویش سرخ بود.- اشتر سرخ موی ؛ اشتری که موی سرخ داشته باشد و این...
گل سرخ . [ گ ِ ل ِ س ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خاک رس . نوعی خاک است . مغرة. (الفاظ الادویه ). رجوع به طین مغره و مغره شود.
گل سرخ . [ گ ُ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طرهان بخش طرهان شهرستان خرم آباد واقع در 42هزارگزی باختر کوهدشت و 42هزارگزی باختر اتومبیل رو خ...
گل سرخ . [ گ ِ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حمدادی بخش لنگه ٔ شهرستان لار واقع در 12500گزی شمال باختر لنگه و شمال کوه چیرو. هوای آن معت...
گل سرخ . [ گ ِ س ُ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان بکش بخش فهلیان و ممسنی شهرستان کازرون واقع در 15000 گزی جنوب فهلیان و 3000 گزی راه ش...
گل سرخ . [ گ ُ س ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان دوآب بخش اردل شهرستان شهرکرد واقع در 29هزارگزی شمال باختراردل و 22هزارگزی راه عمومی . هوای ...